سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شوخی، کینه به بار می آورد . [امام علی علیه السلام ـ در وصیّت خود به فرزندش حسن علیه السلام ـ]
 
پنج شنبه 93 فروردین 14 , ساعت 7:33 صبح

شهر آبستن غم هاست ، خدا رحم کند..
شهر این بار چه غوغاست، خدا رحم کند..

.
بوی دود است که پیچیده، کجا میسوزد..؟
نکند خانه مولاست، خدا رحم کند..

.
هیزم آورده که آتش بزنند این در را..
پشت در 
حضرت زهراست، خدا رحم کند..
.
همه جمع اند و موافق که علی را ببرند..
و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند..

.
غزلم سوخت، دلم سوخت، دل آقا سوخت..
روضه 
ام ابیهاست خدا رحم کند....

...


سه شنبه 93 فروردین 12 , ساعت 10:59 صبح

 

یکی از راههای شناخت شخصیت حضرت زهرا علیها السلام شناخت آن حضرت و مقایسه با دیگر بانوان صاحب فضیلت در قرآن و یا تاریخ انسانهاست. مقایسه و تطبیق کمالات او و ارزیابی مجموعه خصلتهای ایشان با دیگر زنان راهی روشن برای هر چه بهتر شناختن حضرت صدیقه طاهره علیها السلام می باشد.

در قرآن کریم مجموعه بیست خصلت برای حضرت مریم آمده است که علاوه بر اثبات آن صفات برای حضرت فاطمه‏ علیها السلام برتریهای فراوان دیگر برای آن حضرت وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1- مریم دختر عمران بود؛ ولی فاطمه‏ علیها السلام دختر اشرف الانبیا والمرسلین حضرت محمد صلی الله علیه وآله.

2- سرپرست مریم حضرت زکریّا است؛ سرپرست فاطمه علیها السلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله است.

3- مریم در عهد جاهلیت به دنیا آمد؛ فاطمه علیها السلام در عهد اسلام به دنیا آمد.

4- مریم عیسی را در ایام جاهلیت به دنیا آورد؛ فاطمه علیها السلام در عهد اسلام فرزندانش را به دنیا آورد.

5- مریم یک عیسی به دنیا آورد؛ فاطمه‏ علیها السلام حسنین علیهم السلام و زینبین علیهن السلام را به دنیا آورد.

6- مریم بزرگ زنان زمان خود است؛ فاطمه‏ علیها السلام بزرگ زنان جهانیان است.

7- مریم مادرش حنّه است؛ فاطمه‏ علیها السلام مادری چون حضرت خدیجه  سلام الله علیها دارد.

8- بقای نسل پیامبر از فاطمه‏ علیها السلام است.

9- یازده امام معصوم از فاطمه‏ علیها السلام است.

10- مریم برای کمک به خدیجه برای ولادت فاطمه‏ علیها السلام آمد.

11- زهرا علیها السلام شوهری به عظمت حضرت علی علیه السّلام دارد.

12- مریم صاحب کتاب آسمانی نیست؛ فاطمه‏ علیها السلام صاحب کتاب آسمانی صحیفه فاطمیه است.

13- حضرت مهدی‏ (عج)از نسل فاطمه‏ علیها السلام است و مسیح به او در نماز اقتدا می کند و از سربازان اوست.

14-به خاطر کمالات مریم عده ‏ای به غلو افتادند و مشرک شدند؛ فضائل فاطمه‏ علیها السلام هدایتگر بوده است.

15- قبور فرزندان فاطمه‏ علیها السلام محل حاجت خواهی و استشفاء است، ولی از مریم این گونه نیست.

16- مریم فقط یک مصیبت از مردم زمان خود دید؛ فاطمه زهرا علیها السلام دهها و صدها مصیبت دید.

17- مریم فرزندش به آسمان صعود کرد؛ فرزندان فاطمه‏ علیها السلام شهید راه خدا و یا اسیر راه خدا شدند.

18- مریم را مادرش نام نهاد؛ فاطمه‏ علیها السلام را خداوند نامگذاری نمود.

19-مریم در بیت المقدس متولد شد؛ فاطمه‏ علیها السلام در مکه معظمه متولد شد.

20- مریم 63 سال در دنیا زندگی کرد؛ فاطمه‏ علیها السلام هیجده سال در دنیا زندگی نمود و این همه کمالات دارد.


===========================


2) روایتی که به طور صریح و آشکار فضیلت ایشان را ثابت می کند. از فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه وآله است که:

«ما تَکامَلَتِ النُّبُوَّة لِنَبِیِّ حَتّی أَقَرَّ بِفَضْلِها وَ مُحَبَّتِها»  

نبوّت و پیامبری برای هیچ پیغمبری کامل نمی شود مگر این که به محبّت و فضیلت فاطمه زهرا علیها السلام اقرار داشته باشد.

فاطمه زهرا علیها السلام از تمام انبیاء به جز رسول اکرم صلی الله علیه وآله بالاتر است چون پیامبر صلی الله علیه وآله آن بزرگوار را پاره تن خود معرفی کردند و هنگامی که رسول گرامی صلی الله علیه وآله از تمام انبیاء افضل و برتر باشد، پس پاره تن او نیز چنین خواهد بود.

 منبع روایت:  ملتقی البحرین، مرندی، ص 39


===========================


3) اطاعت از صدّیقه کبری علیها السلام بر همه مخلوقات و تمام انبیاء علیهم ‏السّلام واجب است.

از حضرت باقر علیه السّلام چنین نقل شده است: «وَ لَقَدْ کانَتْ علیها السلام مَفْرُوضَة الطاعَة عَلی جَمیع مَنْ خَلَقَ الله مِنَ الْجِنَّ وَالأنْسِ وَالطَّیْرِ وَالْوَحْشِ وَالأنبِیاءِ وَالملائِکَة...».  

و به تحقیق اطاعت از او (حضرت فاطمه زهرا علیها السلام) بر تمام مخلوقات خداوند از جن، انس، پرندگان، حیوانات وحشی، انبیاء و فرشتگان واجب بوده است.

 دلائل الامامة، ص 27


===========================

4)  نور تبسم فاطمه سلام الله علیها  بهشت را منوّر میکند .

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

در آن هنگام که بهشتیان در بهشت برخودار از نعمت و دوزخیان در آتش ‍ گرفتار عذابند، برای بهشتیان نوری می درخشد، از یکدیگر می پرسند: این نور چیست؟ شاید پروردگار با عزت و اقتدار بر ما توجه فرموده و به ما نظر افکنده است؟! رضوان (فرشته نگهبان بهشت) به آنان می گوید: نه ، امیرالمومنین علی علیه السلام با فاطمه علیها السلام مزاحی کرده و او(فاطمه) لبخند زده است، این نور از دندانهای او درخشیده است.

منبع :  فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر، ص 129؛ المقتل خوارزمی، ص 7.



===========================

5) فاطمه علیهاالسلام با الهام از دستورات الهى و پدر بزرگوارش، نسبت به امیرالمومنین فوق العاده علاقه مند بود و هرگز برخلاف رضاى او گام برنمى داشت و برخورد و زندگیش با مولا طورى بود، که غمها و غصه هاى وارده در بیرون از خانه، با دیدار فاطمه علیهاالسلام برطرف مى شد...

 

 حضرت على علیه السلام خود در این باره مى فرمایند:

فواللَّه مااغضبتها، و لااکرهتها على امر حتى قبضها اللَّه عزوجل، و لااغضبتنى، و لاعصت لى امرا، و لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنى الهموم و الاحزان. [بحارالانوار، ج 43، ص 134- عوالم، ج 11، ص 328- جلاالعیون شبر، ج 1،ص 170.]

سوگند به خدا، من هرگز زهرا را به خشم نیاوردم و او را به کارى مجبور نساختم تا اینکه مرا در فراقش گرفتار ساخت و متقابلا او نیز مرا خشمگین نساخت، و هیچ وقت نافرمانى نکرد و هرگاه من با او دیدار مى کردم، غمها و غصه هایم از دلم برطرف مى شد.

 

 

 


دوشنبه 93 فروردین 11 , ساعت 9:57 صبح

 

بسم الله الرحمن الرحیم

فلاح و رستگاری از مهم ترین خواسته های بشری است که می داند رستاخیز و روز حسابی است که می بایست در آن جا نسبت به ریز و درشت اعمال خود پاسخ گو باشد تا از دوزخ خشم الهی برهد و با رستن از آن خود را به سعادت و خوشبختی ابدی برساند. از این روست که مهم ترین دغدغه انسان مومن به معاد، شناخت عوامل و موانع رستگاری و آشنایی با نشانه هایی است که بیانگر رستگاری او از دوزخ و رسیدن به بهشت است.


از آن جایی که عقل به تنهایی نمی تواند به این پرسش ها به ویژه در بخش نشانه شناسی پاسخ دهد، نویسنده به سراغ آموزه های وحیانی قرآن رفته تا پاسخ هایی قرآنی را در تبیین این پرسش های اساسی به دست دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

رستگاری از خسران و زیان ابدی

یکی از مهم ترین دغدغه های بشری مساله مرگ است. این پرسش که آیا مرگ پایانی بر زندگی است و مرگ به معنای نیست و نابودی است؟ و آیا با مرگ، هرگز تجربه ای دیگر از زندگی نخواهد داشت؟ انسان را می آزارد و زندگی دنیوی را بر او تلخ و زهرآگین می کند؛ از این روست که مهم ترین پرسش های فلسفی هر انسانی این هاست و می کوشد تا پاسخی به این پرسشها بدهد.

در پاسخ به این پرسش اساسی دو رویکرد بنیادین بر اساس ابزارها و منابع شناختی و ادارکی وجود دارد که پاسخ های متضادی را نیز موجب می شود؛ زیرا غیر از سوفسطایی ها که هیچ حقیقت و واقعیتی را باور ندارند و حتی منکر دانش ها و علوم حسی هستند، برخی بر این باورند که حقیقت و واقعیت هستی تنها اموری هستند که از طریق ابزارهای حسی درک و فهم می شود. از این روست که به واقعیتی جز ماده اعتقادی ندارند و به حکم مادیگرایی، منکر امور متافیزیکی چون روح و جان برای آدمی می شوند و روان آدمی را نیز ماده محض دانسته که با مرگ انسان پایانی برای زندگی هر انسانی خواهد بود و دیگر چیزی به نام بقای روح مجرد آدمی و یا جهانی دیگر نیست.

در برابر اینان، گروهی دیگر بر اساس عقل و وحی، نه تنها به متافیزیک اعتقاد دارند بلکه افزون بر حواس، ابزارها و منابع شناختی دیگر چون عقل و قلب را باورند که موجب نوعی دیگر از شناخت به عنوان شناخت عقلانی و یا شناخت شهودی می شود.

آنانی که به ابزارهای غیر حسی نیز باور دارند، به جهانی دیگر نیز باور دارند. البته برخی از عقل گرایان که به متافیزیک اعتقاد دارند، تنها به جهانی غیر مادی به عنوان جهان های موازی اعتقاد دارند که لایه ای دیگر از همین دنیای مادی است با این تفاوت که نوع ماده ای که در آن لایه وجود دارد، لطیف تر است که با ابزارهای حسی کنونی غیر قابل درک است؛ ولی می توان آن لایه را نیز با ابزارهای پیشرفته تر نیز درک کرد. این گروه در حقیقت همان مادیگران هستند که با توجه به نشانه هایی از متافیزیک ناچار به پذیرش آن شده ولی می کوشند تا بر اساس همان موازین مادیگرایانه خود آن را تفسیر و تبیین و توصیف کنند؛ اما بسیاری از عقل گرایان همانند اهل شهود بر این باورند که جهانی دیگر غیر از جهان مادی وجود دارد که از آن به عنوان مجردات یا عقول یاد می شود. فلاسفه مهم جهان از افلاطون تا ارسطو تا فارابی و ابوعلی سینا بر این باورند.

البته از آن جایی که بسیاری از فلاسفه به شهود و شناخت شهودی اعتقاد دارند، با نگاهی به آموزه های وحیانی پیامبران و مشاهدات ایشان، بر این باورند که انسان هایی خاص می توانند غیر از طریق عقل با جهان دیگر که عالم مجردات و عقول است، ارتباط برقرار کنند.

به هر حال، بسیاری از انسان که از آنان به مومنان یاد می شود، بر این باورند که جهانی غیر از جهان مادی است و انسان افزون بر عناصر مادی از عنصر غیر مادی و مجردی به نام روح و جان برخوردار است که وقتی در کالبد بدن مادی قرار می گیرد از آن به روان و نفس یاد می شود. این روان آدمی و نفس اوست که در یک فرآیندی به بلوغ کامل می رسد و می تواند همانند یک روح مستقل و کامل مجرد وجود داشته باشد و به هستی خود پس از مرگ ادامه دهد. پس مرگ پایان زندگی نیست.

مومنان افزون بر این تاکید می کنند که خداوند دنیای مادی را بیهوده نیافریده است؛ چرا که حکیم و فرزانه کاری عبث و بیهوده انجام نمی دهد. پس در آفرینش انسان و جهان مادی حکمت و هدفی است که می بایست برآورده شود.

آموزه های وحیانی قرآن این اهداف را خلافت انسان در زمین(بقره، ایه 31)، استعمار و آبادانی زمین(هود، ایه 61)، عبادت اختیاری انسان(ذاریات، ایه 56؛ انسان، ایه 3 و آیات دیگر) و ایجاد جامعه انسانی در دنیا مبتنی بر عدالت(حدید، ایه 25) می داند. انسان می بایست در مدت زیست محدود و عمر کوتاه خود در دنیای مادی ، خود را به کمالی برساند که در قرآن از آن به رنگ خدایی گرفتن(بقره، ایه 13) و ربی شدن(آل عمران، آیه 146) و ربانی شدن(آل عمران،‌آیه 79) یاد شده است تا این گونه از خسران ابدی رهایی یابد(سوره عصر) و به فلاح و رستگاری ابدی در جهانی دیگر دست یابد.(همان و آیات دیگر)

به نظر می رسد که از نظر آموزه های قرآنی انسان تا زمانی که در مسیر درست یعنی صراط مستقیم الهی قرار نگرفته است و با انتخاب آزاد و اختیار ارادی خود، راه بندگی را در پیش نگرفته باشد که موجبات یقین و کشف الغطاء او می شود و او را برای خلافت کامل و تمام بر کائنات آماده می کند، در خسران و زیان است؛ چرا که خداوند در ایات سوره عصر بیان می کند که انسان در خسران است تا زمانی که ایمان آورده و با اعمال صالح، خود را بسازد و در ساخت دیگران کمک کند. در این صورت است که از دوزخ رهایی یافته است؛ چرا که مسیر همه انسان ها از دوزخی می گذرد که بر آن ورود پیدا می کنند(مریم، ایه 71) و با انتخاب درست خود یا اهل فلاح و رستگاری می شوند یا با انتخاب نادرست خود، در آن سقوط می کنند.

از اصطلاح قرانی فلاح به سادگی می توان دریافت که همه انسان ها در دنیا در محیط آزمونی سخت قرار دارند که می بایست از آن برهند و با رستن خویش خود را به فوز و پیروزی برسانند که خوشبختی ابدی در جهانی دیگر است؛ چرا که فلاح در زبان عربی به معنای نجات از بدیها و دست یافتن به خیر و صلاح آمده است.(التّحقیق، حسن مصطفوی، ج 9، ص 133، ذیل واژه «فلح»)

پس از نظر آموزه های قرآنی دنیا برای انسان به یک معنا دوزخ و جهنمی است که هر انسانی در آن وارد می شود و با انتخاب خود در آن سقوط کرده یا از آن می رهد و با رستگاری از آن به فوز و پیروزی می رسد؛ از این روست که خداوند در سوره عصر از خسران طبیعی هر انسانی سخن به میان می آورد؛ زیرا شرایط محیطی چنان سخت و دشوار است که انسان از سرمایه وجودی خود که همان مدت کوتاه عمر است می بایست بهره گیرد و با ایمان و عمل صالح و سفارش دیگران بدان خود را از این خسران برهاند. از این روست که پس از ذکر اصل کلی خسران تنها کسانی را رستگار از آن می داند که به مسئولیت های خود عمل کنند که همان اهداف آفرینش انسان است.

پس هر انسانی می بایست خود را از چنگال خسران و زیان از سرمایه وجودی برهاند. از همین روست که دو واژه عربی فلاح و فارسی رستگاری به معنای رستن و نجات یابی از وضعیتی است که انسان در دنیا بدان گرفتار است و این رستگاری تنها با ایمان و عمل صالح و تشویق دیگران بدان امکان پذیر است.(سوره عصر؛‌فاطر، ایه 10 و آیات دیگر) پس هر انسانی می کوشد تا به گونه ای عمل کند که بتواند از خسران بیرون آید و به رستگاری برسد. این همان چیزی است که پرسش دیگری را برای آدمی پیش می آورد.

عوامل چهارگانه اصلی در رستگاری

مهم ترین پرسش پس از ایمان به خسران در دنیا و پذیرش جهانی دیگر مبتنی بر اعمال این دنیایی، این است که چگونه از خسران بیرون آییم و به رستگاری برسیم؟

خداوند در آموزه های قرآنی راه های رستگاری را بیان کرده است. از آیات قرآنی به دست می آید که رستگاری آدمی به چهار چیز بستگی دارد که عبارتند از: 1? ایمان؛ 2? عمل صالح؛ 3? توصیه به حق؛4? توصیه به صبر.(سوره عصر)

دو عامل از عوامل مرتبط به خود شخص و دو چیز دیگر مرتبط به دیگران است. این بدان معناست که انسان تنها با ایمان و عمل شخصی نمی تواند به رستگاری برسد، بلکه خودسازی و دیگرسازی می بایست همراه هم باشد تا رستگاری تحقق یابد. بنابراین نمی توان رستگاری را تنها مساله شخصی دانست؛ چرا که رستگاری هر انسانی بسته به انجام مسئولیت ها در قبال دیگران است؛ زیرا انسان به عنوان خلیفه در زمین مستقر شده است.(بقره، ایه 31) پس می بایست به مسئولیت های خود به عنوان خلیفه عمل کند تا از خسران رهایی یابد.

از آیات قرآنی به دست می آید که دین اسلام نگره اجتماعی دارد و هرگز همانند شرایع دیگر تحریفی چون یهودی و مسیحی به نجات شخص بدون نجات دیگری باور ندارد؛ چرا که ایمان مساله شخص نیست بلکه مساله مرتبط با دیگران به ویژه انسان های دیگر است.

از آن جایی که شخص پس از ایمان و عمل صالح می بایست به توصیه درباره حق و صبر بپردازد می توان این نکته را اثبات کرد که رستگاری هر شخصی در گرو انجام مسئولیت های اجتماعی او نیز است و تنها با عمل صالح عبادی و شخصی نمی تواند امید به رستگاری داشته باشد. نکته دیگر آن که درباره دیگران لازم نیست که آنان را به ایمان تشویق کرد؛ بلکه به ریشه اصلی که عمومیت دارد و هرکسی به طور طبیعی و فطری بدان گرایش دارد دعوت و توصیه می شود که همان حق است. از سوی دیگر، در مقام عمل نیز آنان را به صبر و شکیبایی دعوت می کند که همان صبر بر حق خواهد بود. پس شخص در برابر دیگران موظف نیست که آنان را به جزئیات ایمان و عمل صالح دعوت کند و مصادیق آن را تبیین کند؛‌بلکه مسئولیت اصلی او به شکلی کلی و عمومی است و او می بایست او را به فطرت و پای بندی به یافته های فطری یعنی حق و صبر بر حق دعوت کند.

اما اگر در گام های دیگر، بخواهد او را به جزئیات و مصادیق آن نیز تشویق و توصیه نماید، این دیگر واجب دینی او نیست بلکه یک عمل مستحب است؛ زیرا وقتی شخص به کلیت حق و صبر بر آن دعوت کرد، در آن صورت مسئولیت اصلی هدایت دیگری را انجام داده است. بنابراین، مهم ترین عوامل رستگاری چهار چیزی است که در سوره عصر بیان شده است.

وظایف شخصی اهل ایمان برای رستگاری

اما هر شخصی اگر بخواهد به دو وظیفه نخست اصلی خود عمل کند تا به رستگاری برسد، می بایست در مقام ایمان به اموری ایمان داشته و منکر اموری نیز شود. هم چنین می بایست در مقام عمل نسبت به اموری عمل و نسبت به اموری تقوا داشته و آن ها را ترک نماید.

از این رو می توان عوامل رستگاری را در حوزه شخصی به دو دسته اثباتی و نفی دسته بندی کرد:

1? ایمان اثباتی: ایمان اثباتی شخص می بایست به اموری چون خدا(حدید، ایه 12؛ تغابن، ایه 9)، ایمان به غیب(بقره، آیات 3 و 5)، پیامبران از جمله حضرت محمد(اعراف، ایه 157؛ توبه، ایات 86 تا 89)، کتب آسمانی از جمله قرآن(بقره، آیات 4 و 5)، پیروی از امامان(ع) در زندگی(اعراف، ایه 157؛ البرهان، ج 2، ص 593، ح 1)، پیروی از قرآن(همان) و ایمان به آیات الهی(اعراف، ایات 156 و 157) و مانند آن باشد تا از خسران رهایی یافته و رستگاری و نجات را به دست آورد.

2? ایمان سلبی: به این معنا که انسان می بایست نسبت به برخی از امور ایمان سلبی داشته باشد. به عنوان نمونه نسبت به شرک و کفر (مومنون، آیه 17؛ قصص، ایه 82) موضع سلبی اتخاذ کند؛ چرا که این ها مانع های اصلی رستگاری انسان است. پس می توان این بخش را در قسمت موانع رستگاری قرار داد که به آن پرداخته خواهد شد.

3? عمل صالح: در مقام عمل نیز می بایست نسبت به برخی از امور اقدام کند و نسبت به برخی دیگر اجتناب ورزد. یعنی به امور صالح پیشرو و پیشگام و پیشتاز باشد و از امور طالح اجتناب ورزد. در ایات قرانی به اعمال صالح زیادی در چارچوب اطاعت از عقل، اطاعت از خدا(نساء، ایه 13)، ازاطاعت از پیامبر(همان) و اولوالامر اشاره شده است . برخی از مهم ترین ها آن ها نماز و انفاق(بقره، آیات 3 و 4)، امر به معروف و نهی از منکر(آل عمران، ایه 104)، ایثار(حشر، ایه 9) پرداخت زکات(اعراف، ایات 156 و 157؛ مومنون، آیات 1 و 4)، روزه(توبه، ایات 111 و 112) و مانند آن است.

4? عمل طالح: پرهیز از عمل طالح به عنوان موانع رستگاری اشاره خواهد شد.

موانع رستگاری

موانع رستگاری در حوزه ایمانی اموری چون شرک و کفر(مومنون، آیه 17؛ قصص، ایه 82 ؛ کهف، آیات 15 و 20))و تکذیب آیات الهى(انعام ، آیه 21)، ارتداد و بازگشت به کفر و شرک (کهف، ایه 20) و مانند آن است.

در حوزه رفتاری و عمل نیز اموری چون بت پرستی(مائده، ایه 90)، افترا به خدا(یونس، ایه 17)، بخل(حشر، ایه 9)، بی عفتی(یوسف، آیه 23)، ظلم و جرم(یونس، آیه 17)، دنیاطلبی(آل عمران، آیه 185)، رباخواری(آل عمران، ایه 130)، سحر و جادو(یونس، آیه 77)، شراب خواری(مائده، آیه 90)، عجب و توقع بی جای ستایش(آل عمران، آیه 188)، قمار(مائده، آیه 90) و مانند آن مهم ترین موانع برای رستگاری است.

نشانه های رستگاری در زندگی دنیا

پرسش اساسی دیگری که برای بسیاری از مسلمان و مومنان مطرح است این که چگونه بدانیم و بفهمیم که از خسران رهایی یافته و رستگار شده ایم یا در مسیر رستگاری گام بر می داریم؟

در پاسخ به این پرسش خداوند در آیات قرآنی نشانه هایی را برای رستگاران بیان کرده که از آن طریق می توان دریافت که آیا رستگاری برای ما نیز رقم خورده یا در حال رقم خوردن است یا نه؟

1? آرامش روحی و روانی: از مهم ترین نشانه های رستگاری می بایست به آرامش اشاره کرد. هر انسانی که به مقام رستگاری برسد در مقام اولیای الهی نشسته است. از این روست که در آیات قرانی اهل رستگاری را کسانی معرفی می کند که به عنوان اولیای الهی از هر گونه حزن و خوفی در امان هستند و احساس خوشبختی و سعادت را در دنیا در خود می یابند. آرامشی که اولیای الهی دارند گواه این معناست که از خسران رسته اند و به رستگاری رسیده اند.(یونس، ایات 62 و 64؛ زمر،‌آیه 62)

خداوند هم چنین در آیات 51 تا 57 سوره دخان دستیابى به نعمت امنیّت و آرامش را از نشانه هاى رستگارى بزرگ دانسته است. البته این آیات هر چند که مربوط به اهل بهشت است، ولی از آیات به دست می آید که چنین حالتی در زندگی مادی انسان های رستگار به خوبی نمایان است و هر چند در مشکلات و بلایا دست و پا می زنند ولی از آرامش روحی و روانی خوبی برخوردار هستند.

2? بهره مندی از خیرات الهی: از دیگر نشانه های رستگاری هر انسانی می توان به بهره مندی اش در زندگی دنیا از خیرات الهی اشاره کرد. البته تاکید قرآن بر واژه خیر است. این بدان معناست که از نظر قران، رفاه و آسایش مادی و برخورداری از نعمت های الهی به معنای رستگاری نیست؛ زیرا داشتن و نداشتن ثروت و نعمت به معنای اهانت و تکریم الهی نسبت به کسی نیست(فجر، ایات 15 و 16) بلکه رستگاری از نظر قرآن به معنای بهره مندی شخص از نعمت است که او را در مسیر کمال قرار دهد. این همان اصطلاح خیر در ایات قرآنی است. پس کسی که بهره مند از خیر الهی باشد او در مسیر رستگاری است یا رستگار شده است.(توبه، ایه 88)

3? تاییدات الهی: از دیگر نشانه های بهره مندی از رستگاری می بایست به تأیید و تقویت به وسیله روحى (یا فرشته اى) از ناحیه خداوند اشاره کرد. خداوند در آیه 22 سوره مجادله امدادهای غیبی الهی و تقویت و تایید به وسیله روح و فرشته را نشانه اى از رستگارى معرفی می کند. پس کسی که در زندگی اش از امدادهای غیبی بهره مند می شود می بایست خود را در مسیر رستگاری بداند.

4? حفظ از بدی ها: هم چنین محافظت الهی و حفظ از بدیها، از دیگر نشانه هاى رستگارى انسان است که می تواند شخص در همین دنیا و زندگی دنیوی وضعیت اخروی را بداند و بشناسد.(زمر، ایه 61؛ غافر، ایه 9)

5? رضایت از مقدرات الهی: راضى بودن انسان به مقدّرات پروردگار، از نشانه هاى رستگارى بزرگ است. هر انسانی می تواند با مراجعه به خود بداند که آیا به قسمت و مقدرات الهی راضی است یا ناراضی است. اگر کسی رضایت مند باشد از آن دانسته می شود که او رستگار است و یا در مسیر رستگاری گام بر می دارد.(مائده، ایه 119؛ توبه، ایه 100؛ مجادله، ایه 22)

 

 


دوشنبه 93 فروردین 11 , ساعت 9:55 صبح

 

یکی از پرسش های بنیادین بشر از آغاز، هدف از آفرینش است؟ دغدغه ای که همواره او را به خود مشغول داشته و دارد، انسان با یافتن پاسخ آن، نه تنها هدف را می یابد بلکه به نقش، جایگاه و وظایف خود نیز آگاه می گردد و از بی معنایی رهایی می یابد. 
یافتن پاسخ درست به این پرسش بنیادین با دشواری های چندی رو به رو بوده است. درک نادرست از خود و هستی، محدودیت های زمانی و مکانی، عدم احاطه علمی به چرایی و چگونگی پدیده ها، ناپیدایی آغاز و انجام و امور دیگری از این دست، موجب می شود تا همواره پاسخ ها را ناتمام بیابد. افزون بر این ناتوانیها انسانها از نظر ادراک و دریافت و فهم امور تفاوت های زیادی دارند که پاسخ ها گاه بسیار دشواریاب می نماید. از این رو دچار سرگردانی مضاعف می گردد. 
پاسخ هایی که از سوی فلاسفه و فرزانگان به این پرسش داده شده است با توجه به بنیادهای هستی شناختی و ابزارهای معرفتی و روش های استنباطی در دو سویه متناقضین قرار می گیرد. فیلسوفانی که هستی را بدون آفریننده می بینند و ابزارهای معرفتی ایشان تنها حس و روش های علمی استنباطی ایشان تنها تجربه پذیری- ابطال پذیری یا اثبات پذیری- است، جهان را بی هدف و بی شعور می پندارند و هدف از زندگی انسانی را بهره گیری مادی از دنیا و لذت طلبی می داند. از این رو به اصالت لذت بسنده کرده و لذت را تنها بهره مندی بیشتر و بهتر از مادیات معنا می کنند. 
در برابر، فیلسوفانی که از ابزارها و روش های معرفتی دیگر استفاده می کنند و برای هستی ورای امور مادی، دنیای غیرمادی تصویر می کنند هدف از زندگی را گونه ای دیگر تفسیر می نمایند. اختلاف تفاسیر ایشان نیز برخاسته از اختلاف در نحوه نگرش آنان به هستی و چگونگی به کارگیری ابزارها و روشهای معرفتی است. تفاوت هایی که تأثیر به سزایی را در نحوه بیان نقش، جایگاه و وظایف انسان از خود به جا می گذارد. 
همه این پاسخ ها می کوشند تا به زندگی انسان معنا بخشیده و از بی معنایی و پوچی و بی هدفی رها سازند. این پاسخ ها می کوشند تا وضعیت او را در نظام هستی روشن نموده و آغاز و انجام او را در حد توان بنمایانند. 
یکی از روشن ترین پاسخ ها که افزون بر معنابخشی به زندگی انسان، هدف از آفرینش و جایگاه نقش، و وظایف او را به خوبی ترسیم می کند پاسخ هایی است که از سوی پیامبران الهی به ویژه پیامر اسلام (ص) داده شده است. در این پاسخ انسان می یابد که آغاز و انجام او از خداست: "انالله و انا الیه راجعون" و خداوند حکیم هستی را آفریده است و هدف از آفرینش رسیدن هر موجود به کمال مطلوب و لقاءالله و این که این لقاء برای انسان اگر به صورت اختیاری باشد بسیار مفید است. (1) 
هدف نهایی و مطلوب ذاتی انسان چیزی جز سعادت نیست که برخاسته از "حب ذات" است و انسان به طور فطری در پی بدست آوردن آن است؛ از این رو نه تنها چون و چرا بردار نیست بلکه در پرتو آن هدف، تمامی کارهای دیگر معنا پیدا می کند.
بنابراین سعادت به عنوان هدف اصلی برای خود انسان مطرح است -و انسان به طور فطری و ذاتی می کوشد تا به آن برسد. خوشبختی که در سایه آسایش و آرامش فراهم می آید، خوشبختی فرازمانی و بیرون از دایره تنگ زمانی است؛ و این جز با پیوستگی و بستگی به ذات لایزال خداوندی امکان پذیر نیست از این رو به سوی آن کدح، تلاش و حرکت دارد تا با پیوستگی و بستگی تام و تمام به خداوند لایزال سعادت دایم را در آغوش گیرد. 
ملاک سعادت و شقاوت در معارف قرآن، لذت و رنج ابدی است؛ به این معنا که اسلام، و به ویژه قرآن در معنای سعادت و شقاوت تغییر نمی دهد و در این زمینه مفهوم جدیدی را مطرح نمی کند که از دسترس درک و فهم مردم به دور باشد؛ بلکه سعادت را به همان معنای رایج لذت پایدار و شقاوت را به معنای عرفی، رنج و الم بیشتر می داند ولی در مصداق آن دو تغییر می دهد و چون لذایذ و آلام دنیوی دوام و ثباتی ندارد، لذایذ و آلام ابدی جهان آخرت را به عنوان مصادیق صحیح و حقیقی سعادت و شقاوت مطرح می کند. 
مفاهیم لذت و سعادت و اندیشه های مربوط به آن دو واجد نزدیکی عمیقی است. اندیشه های لذت جویی و سعادت خواهی آبشخورها و منابع فکری نزدیک و در برخی موارد یکسانی دارد؛ ولی تفاوت ها و پیچیدگی هایی در کاربردهای تاریخی آنها پیش آمده است. با این حال باید در نظر داشت که گرچه قایل شدن تمیز میان آن دو از نظر تحلیلی ممکن است ولی حفظ چنین تمایزی در عمل و واقعیت دشوار است. اندیشه های لذت طلبی مهم ترین هدف و انگیزه بشری در زندگی است، چنان چه در مفهوم سعادت نیز خود را به نحوی نشان می دهد؛ حتی می توان گفت که مفهوم لذت نوعی همپوشی دارد و سعادت را دربر می گیرد؛ زیرا مفهوم لذت، مفهومی دربرگیرنده و جامع است و شامل سعادت نیز می شود. هرچند که سعادت نیز از بعد دیگر مفهومی دربرگیرنده است و مفاهیمی چون آرامش و آسایش را همپوشی می کند. در حقیقت مفاهیمی چون آرامش و آسایش جاودان و دائمی جوهر سعادت را تشکیل می دهند ولی این آرامش و آسایش نیز مفاهیمی است که "لذت" آن را دربر می گیرد با این همه لذت به تنهایی نمی تواند هدف باشد بلکه تنها لذتی می تواند هدف والا و عالی باشد که دربرگیرنده سعادت یعنی آرامش و آسایش جاودانه باشد و این چیزی است که دین مدعی برآورده کردن آن برای انسان است. دین نه تنها هدف را برای انسان تبیین و تعیین می کند بلکه راه و زندگی و ایدئولوژی او را نیز بیان می دارد؛ به این معنا دین از همان آغاز لذت را "تحدید" می کند و از لذت های زودگذر و ناپایدار باز می دارد، البته این مخالفت دین با لذت های ناپایدار به مفهوم مردود شمردن و نفی مطلق نیست بلکه به معنای تحفیظ و جلوگیری از افراط و تفریط است. از این رو می بینیم که دین درباره شهوت جنسی و لذت هایی که انسان از طریق خوردن و آشامیدن و مانند آن ها می برد روش اعتدال و میانه ای را پیش گرفته است و با بیان روش و شیوه هایی چگونگی بهره گیری از این لذت های زودگذر و ناپایدار همراه با عدم خروج از هدف اصلی یعنی سعادت جاودانه را مشخص و معلوم داشته است. 
قرآن به عنوان بهترین راهنما و دستور عمل برای رسیدن به سعادت و بهره گیری از همه لذت های مشروع دنیا و آخرت عوامل تحقق سعادت را برشمرده است که خود نوشتار جداگانه ای را می طلبد. ما در این نوشتار تنها به عوامل بازدارنده و موانع رسیدن انسان به سعادت اشاره می کنیم. 
از نظر قرآن رسیدن به سعادت و خوشبختی پایدار و ابدی تنها با انجام افعال و اعمال اختیاری امکان پذیر است و بدون آنها دستیابی و تحصیل سعادت امری ناشدنی است؛ بنابراین تحصیل سعادت تنها به معنای انجام اعمال اختیاری است که به عنوان عامل پدیدآورنده سعادت می باشد؛ و انسان تنها به این طریق می تواند به آن برسد؛ زیرا سعادت که مطلوب ذاتی انسان است خود در زمره افعال اختیاری انسان قرار نمی گیرد بلکه با تحقق عواملی سعادت تحقق می یابد؛ پس باید افعال اختیاری یا "عواملی" که در قرآن به عنوان عامل، زمینه ساز و وسیله رسیدن به سعادت معرفی شده است، تبیین گردد و موانع بازدارنده دانسته شود. 
بعضی از افعال و اعمال اختیاری که توسط انسانها صورت می گیرد، مانع دستیابی آنها به سعادت و رستگاری و عاملی است جهت رسیدن آنها به شقاوت و بدبختی. 
قرآن کریم به این نوع افعال که مانع سعادت و عامل بدبختی فرد و جامعه است، راهنمایی کرده است. در این گفتار سعی و تلاش شده به مواردی از آنها، تحت عنوان موانع سعادت اشاره شود.

.1 اعراض از ذکر خدا

"و هرکس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت."(2) 
از این آیه استفاده می شود که روی گردانی از یاد خدا زندگی سخت و پرمشقتی را به دنبال داشته و مانع از رسیدن انسان به سعادت و خوشبختی است. 
در تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه چنین آمده است: 
گاه می شود درهای زندگی به روی انسان به کلی بسته می شود، و دست به هر کاری می زند با درهای بسته روبه رو می گردد، و گاهی به عکس به هرجا رو می آورد خود را در برابر درهای گشوده می بیند، مقدمات هر کار فراهم است و بن بست و گرهی در برابر او نیست. از این حال تعبیر به وسعت زندگی و از اولی به ضیق یا تنگی معیشت تعبیر می شود، منظور از "معیشت ضنک" که در ]آیه ی فوق[ آمده نیز همین است. 
گاهی تنگی معیشت به خاطر این نیست که درآمد کمی دارد، ای بسا پول و درآمدش هنگفت است، ولی بخل و حرص و آز، زندگی را بر او تنگ می کند نه تنها میل ندارد در خانه اش باز باشد و دیگران از زندگی او استفاده کنند، بلکه گوئی نمی خواهد آن را به روی خویش بگشاید. 
راستی چرا انسان گرفتار این تنگناها می شود، قرآن می گوید: عامل اصلیش اعراض از یاد حق است. 
یاد خدا مایه آرامش جان، و تقوا و شهامت است و فراموش کردن او مایه اضطراب و ترس و نگرانی است. 
هنگامی که انسان مسئولیت هایش را به دنبال فراموش کردن یاد خدا به فراموشی بسپارد، غرق در شهوات و حرص و طمع می گردد، پیدا است که نصیب او معیشت ضنک خواهد بود، نه قناعتی که جان او را پر کند، نه توجه به معنویت که به او غنای روحی دهد، و نه اخلاقی که او را در برابر طغیان شهوات باز دارد." (3)

.2 عصیان و تمرد از احکام الهی

و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می کند که جاودانه در آن خواهد ماند، و برای او مجازات خوارکننده ای است." (4) 
هر که درمقام عصیان و تمرد برآید و از حدود اسلام بدر رود، سیرت آن خلود در شقاوت و شعله های آتشین است."(5) 
از آیه شریفه فوق استفاده می شود که یکی از موانع سعادت انسان و از عوامل شقاوت و بدبختی او این است که از دایره حدود و احکام الهی خارج شود و سر از عصیان و تمرد دربیاورد. بنابراین باید مراقب باشیم که از حدود الهی خارج نشویم و در غیر این صورت در گروه شقاوتمندان و تیره بختان قرار گرفته و از آتش ابدی دوزخ در امان نخواهیم ماند.

.3 بدعت در دین

"نگویید: این حلال است و آن حرام... به یقین کسانی که به خدا دروغ می بندند، رستگار نخواهند شد." (6) 
از این آیه شریفه استفاده می شود که بدعت در دین و نسبت دادن احکام به خدا بدون دلیل، موجب محرومیت ازرستگاری و سعادت ابدی است، زیرا ریشه بدعت گذاری در دین،گفته های بی اساس و دروغین است و این کار نزد خدا حرام و باعث محرومیت فرد از رستگاری و سعادت دنیا و آخرت خواهد بود.(7) 
و شاهد بر این که بدعت گذاران رستگار نخواهند شد آیه بعدی است که می فرماید: "بهره کمی است (که در دنیا نصیبشان می شود) و عذاب دردناکی در انتظار آنان است."(8) 
علامه شهید مطهری (قدس سره) درباره بدعت فرموده است: 
امروز "نوآوری" را می گویند "بدعت" نوآوری در غیر امر دین عیبی ندارد. یک کسی در شعر می خواهد نوآور باشد، یک کسی در هنر می خواهد نوآور باشد، یک کسی در فلسفه می خواهد نوآور باشد این مانعی ندارد ولی در دین، نوآوری معنا ندارد چون آورنده ی دین ما نیستیم. حتی امام هم آورنده دین نیست. امام وصی پیغمبر و خزانه علم اوست. آنچه که پیغمبر گفته است، ] و بیان می کند[ خود پیغمبر هم آورنده دین نیست... ]پس[ در دین نوآوری غلط است. ]زیرا[ بدعت است و حرام. بله، نو استنباط کردن درست است که آن نوآوری نیست. 
اخباریین ]آنهایی که فقط به خبر و حدیث تمسک کرده و اجتهاد را قبول ندارند[ اجتهاد را خیال می کنند نوآوری است. می گویند: اجتهادها همه بدعت است، اشتباه می کنند. اجتهاد یعنی حسن استنباط. ممکن است مجتهدی مطلبی را از نو استنباط بکند که قبلا خود او یا دیگران جور دیگر استنباط می کرده اند. این مساله استنباط است نه آورندگی.(9) 
پس می توان از آیات شریفه و از مطالب استاد شهید مطهری استفاده نمود که بدعت و نوآوری در دین حرام و سبب شقاوت و بدبختی، و موجب عذاب الهی خواهد بود.

.4 معصیت و گناه

و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است.(10) 
از آیه شریفه استفاده می شود که معصیت و گناه، سبب محرومیت از رستگاری و سعادت، و عامل رسیدن به شقاوت و بدبختی است. 
تفسیر نمونه در ذیل آیه کریمه چنین آورده است: 
خاب از ماده "خبیه " به معنای نرسیدن به مطلوب و محروم شدن و زیان کار گشتن است. 
دساها از ماده "دس" در اصل به معنای داخل کردن چیزی توام با کرامت است. دسیسه به کارهای مخفیانه زیان بار گفته می شود. 
در تناسب این معنی با آیه شریفه مورد بحث بیانات گوناگونی گفته اند: گاه گفته شده این تعبیر کنایه از فسق و گناه است، چرا که اهل تقوی و صلاح، خود را آشکار می سازند، در حالی که افراد آلوده و گناهکار خود را پنهان می دارند،... 
و در هر حال کنایه ای است از آلودگی به گناه و معصیت و خوهای شیطانی، و درست در نقطه مقابل تزکیه است. (11) 
در کتاب کلید سعادت پیرامون گناه می نویسد: 
یکی از عوامل آلودگی روح گناه است که هم چون تاثیر کارد در گوشت بر روح اثر می گذارد، انسان باید در همه حالات خدا را شاهد و ناظر اعمال خویش بداند و در محضر او گناه نکند و چقدر زشت است که انسانی در حضور بچه ای کوچک از ارتکاب عمل ناشایسته شرم داشته باشد، ولی در جای خلوت از خدا شرم نکند و مرتکب گناه شود، لذا باید با عبادات همراه با معرفت و اخلاص غذای مناسبی به روح برسانیم تا به کمال برسد، حال اگر انسان غوطه ور در گناه شود و روح را آلوده کند و با توبه و استغفار واقعی زنگارهای روح را پاک نکند سیر نزولی می یابد و به تعبیر قرآن در زمره چهارپایان بلکه پست تر از آن قرار می گیرد؛ زیرا گناه بیماری خطرناکی است که اگر مداوا نشود به مراتب از بیماری های جسمی خطرناک تر است، گناه موجب تمام بدبختی ها و رنج ها و باعث جلوگیری از ارتباط و توجه انسان به خدا می شود، گناه عمر را کوتاه کرده و مانع استجابت دعا می گردد، گناه نعمت ها را دگرگون کرده و آرامش را از انسان می گیرد، گناه نشاط قلب را از بین برده و حجاب بوجود می آورد، پس اگر در دنیا و آخرت سعادت و خوشبختی و آسایش می خواهیم باید با شیطان و نفس اماره به مبارزه برخاسته و شهوت و غضب را مهار کرده و هواها و هوس ها را لجام بزنیم و با انتخاب راه صواب به تقویت روح بپردازیم تا لیاقت درک الهامات و فیوضات الهی را پیدا کرده و قدرت دریدن حجاب های مادی را کسب نماییم و همانند اولیا در هرحال خود را در محضر خدا ببینیم. (12) 
و به جاست همیشه جمله معروف بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) را به گوش جان داشته باشیم، ایشان فرموده است: 
عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنید.

.5 ظلم و بیدادگری

"مسلما ظالمان، رستگار نخواهند شد." (13) 
از این آیه برداشت می شود که ظالمان، بیدادگران و ستمگران از فلاح، رستگاری و سعادت بی بهره اند و نصیبی نخواهند برد، و در گروه شقاوتمندان و تیره بختان قرار خواهند گرفت. (14) 
ظلم به معنای ستم (آزار) آمده است. اصل آن به معنای ناقص کردن و کم کردن حق و یا گذاشتن شئ در غیرموضوع خویش است. بنابراین آزار رساندن به دیگران و حق دیگران را پایمال کردن از مصادیق آشکار ظلم است. 
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان فرموده است: 
ظلم یکی از شنیع ترین گناهان است، بلکه با کمی دقت و تحلیل عقلی باید گفت: زشتی و شناعت گناهان دیگر هم به مقدار ظلمی است که در آنها است. و معنای ظلم عبارت است از خروج از عدالت و حد وسط. (15) 
تفسیر نمونه ذیل آیات 13 و 14 سوره یس (10) می نویسد: 
در آیات فوق علت نابودی اقوام گذشته ظلم و ستم ذکر شده است، این به خاطر آن است که واژه ظلم آنچنان مفهوم جامعی دارد که هرگونه گناه و فسادی را دربر می گیرد. (16) 
بنابراین با توجه به مطالب فوق، می توان گفت: هر نوع ستم و ظلم از سوی ستمگران، برای آنان اثر وضعی به جای خواهد گذاشت، اثر وضعی ظلم در دنیا این است که بالاخره انسان ستمگر، قوم ستمگر، در دنیا به نابودی و بدبختی خواهد رسید و در آخرت هرگز روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید. بلکه او در دوزخ ابدی گرفتار خواهد شد.

.6 غفلت

به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دلها ]=عقلها[یی دارند که با آن (اندیشه نمی کنند، و) نمی فهمند؛ و چشمانی که با آن نمی بینند، و گوشهایی که با آن نمی شنوند؛ آن ها هم همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند). (17) 
قرآن کریم در آیه فوق یکی از عوامل مهم بدبختی بسیاری از انسانها را فراموشی و غفلت می داند؛ زیرا غافلان، چشمه آب حیات، کناردستشان است، ولی از تشنگی فریاد می کشند، درهای سعادت به رویشان باز است، اما حتی به آن نگاه نمی کنند، و آنها با دست خود وسایل بدبختی خویش را فراهم می سازند، و نعمت های گرانبهای عقل و چشم و گوش را به هدر می دهند. تفسیر نمونه به وجه تشابه غافلان با چهارپایان پرداخته و می نویسد: 
بارها در قرآن مجید غافلان بی خبر به چهارپایان و حیوانات بی شعور دیگر تشبیه شده اند ولی نکته تشبیه آنها به انعام (چهارپایان) شاید این باشد که آنها تنها به خواب و خور و شهوت جنسی می پردازند، درست همانند ملتهایی که تحت شعارهای فریبنده انسانی، آخرین هدف عدالت اجتماعی و قوانین بشری را رسیدن به آب و نان و یک زندگی مرفه مادی می پندارند... 
به تعبیر دیگر ]آنان[ گروهی مرفهند همچون گوسفندان پرواری، و گروهی نامرفه گوسفندانی که در بیابانها در به در دنبال آب و علف می گردند و هر دو گروه هدفشان جز شکم چیزی نیست. (18) 
و به عبارتی توجه بیش از حد به امور ناپایدار زندگی، وسایل زندگی را هدف تلقی کردن از جمله عواملی هستند که موجبات غفلت انسان را فراهم می آورند. 
کسی که به امور کم ارزش بسیار بها دهد و به امور بسیار باارزش بهای کم بدهد، ناگزیر از رشد و کمال بازخواهد ماند. هوا و هوس ها، زیور و زینت های دنیوی، فخرفروشی ها و خلاصه اسارت در بند نفس اماره از عوامل غفلت زا و بازدارنده انسان از رشد و کمال می باشد. (19)

7- هواپرستی

"آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر این که شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده ای افکنده است؟ با این حال چه کسی می تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکر نمی شوید؟!" (20) 
آیه شریفه فوق این نکته مهم را خاطرنشان می سازد که خودپرستی و هواپرستی انسان را به شقاوت و ضلالت و بدبختی می کشاند، و او را از جاده سعادت دور می کند. 
تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه به نکته های مهمی درباره خودپرستی و هواپرستی اشاره می کند، از جمله می گوید: 
1- خطرناک ترین بت ها، بت هوای نفس است ]زیرا[ بت هوی و هوس اغواکننده، و سوق دهنده به سوی انواع گناه و انحراف است ]و[ زشتی ها را در نظر انسان زینت می دهد، تا آن جا که انسان به اعمال زشت خود می بالد. 
2- موثرترین راه نفوذ شیطان هواپرستی است؛ چرا که تا پایگاهی در درون انسان وجود نداشته باشد شیطان قدرت بر وسوسه گری ندارد و پایگاه شیطان چیزی جز هواپرستی نیست، همان چیز که خود شیطان به خاطر آن سقوط کرد، و از صف فرشتگان و مقام قرب الهی طرد شد. 
3- هواپرستی مهم ترین وسیله هدایت را که درک صحیح حقایق است از انسان می گیرد و پرده بر چشم عقل آدمی می افکند. 
4- هواپرستی انسان را تا مرحله مبارزه با خدا (نعوذ بالله) پیش می برد همان گونه که پیشوای هوی پرستان یعنی شیطان به چنین سرنوشت شومی گرفتار شد. 
5- عواقب هواپرستی آن قدر شوم و دردناک است که گاه یک لحظه هواپرستی یک عمر پشیمانی به بار می آورد، و گاه یک لحظه هواپرستی محصول تمام عمر انسان و حسنات اعمال صالح او را برباد می دهد. (21) 
بنابراین براساس همین نکته ها است که، هواپرستی یکی از بزرگترین موانع سعادت و کامیابی بشریت به شمار می آید و تمام بدبختی ها و فلاکت انسان ها به خاطر این است که آن ها مطیع هوا و هوس هستند. 
از این رو آنان که طالب کوی سعادتند باید به خواسته های هوا و هوس توجه و اعتنا نکنند و فقط آنچه را که خدا، توسط قرآن و پیامبر(ص) و ائمه(ع) می فرماید، مطیع و فرمان بر باشند.

 

 


دوشنبه 93 فروردین 11 , ساعت 9:52 صبح


وَ مَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّه ِ کَذِبا أوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ » . 1

فَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّه ِ کَذِبا أوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إنَّهُ لا یُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ » . 2

وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ اللّه ِ إلَـها آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإنَّمَا حِسابُهُ عِندَ رَبِّهِ إنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ» . 3

قُلْ إنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّه ِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ»

 


«کیست ستمکارتر از کسى که به خدا دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ راستى که ستمکاران رستگار نمى شوند».

«کیست ستمکارتر از کسى که به خدا دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ حقّا که گنهکاران رستگار نمى شوند».

«هر کس با خدا معبود دیگرى بخواند، براى آن برهانى نخواهد داشت و حسابش فقط با پروردگارش است. بى گمان، کافران رستگار نمى شوند».

«بگو: کسانى که به خدا دروغ مى بندند، رستگار نمى شوند».

حدیث

16403.رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله :اذا بَلَغَ الرجُلُ أربَعینَ سَنَةً و لم یَغلِبْ خَیرُهُ شَرَّهُ قَبَّلَ الشَّیطانُ بینَ عَینَیهِ و قالَ : هذا وَجهٌ لا یُفلِحُ ! 5

16404.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اهتَمَّ برِزقِ غَدٍ لم یُفلِحْ أبَدا . 6

16405.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أذنَبَ الرجُلُ خَرَجَ فی قَلبِهِ نُکتَةٌ سَوداءُ ، فإن تابَ انمَحَت ، و إن زادَ زادَت حتّى تَغلِبَ على قَلبِهِ ، فلا یُفلِحُ بَعدَها أبَدا


16403.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :هرگاه آدمى به چهل سالگى رسد و خوبیش بر بدیش چیره نگردد، شیطان بر پیشانى او بوسه زند و گوید: این چهره اى است که رستگار نمى شود.

16404.امام على علیه السلام :کسى که غم روزى فردا را بخورد، هرگز رستگار نشود.

16405.امام صادق علیه السلام :هرگاه کسى گناه کند نقطه اى سیاه در دلش پیدا شود، اگر توبه کرد آن نقطه پاک شود، امّا اگر بر گناهش بیفزاید آن نقطه بزرگتر شود، تا جایى که تمام دلش را فرو پوشد و از آن پس هرگز رستگار نشود.


 

 

 


دوشنبه 93 فروردین 11 , ساعت 9:18 صبح

 

اول: آن‌که نمازهای یومیه خویش را در اول وقت آن‌ها به جای آوری.

دوم: آن‌که در انجام حوایج مردم، هرقدر که می‌توانی بکوشی و هرگز میندیش که فلان کار بزرگ از من ساخته نیست،‌ زیرا اگر بنده خدا در راه حق، گامی بردارد، خداوند نیز او را یاری خواهد فرمود.

سوم: آن‌که سادات را بسیار گرامی و محترم شماری و هرچه داری، ‌در راه ایشان خرج و صرف کنی و از فقر در این کار پروا منمایی. اگر تهیدست گشتی، دیگر تو را وظیفه‌ای نیست.

چهارم: از تهجد و نماز شب غفلت مکن و تقوا و پرهیز پیشه خود ساز.

پنجم: به آن مقدار تحصیل کن که از قید تقلید وارهی.

ششم: بدان‌که انجام امور مکروه، موجب تنزل مقام بنده خدا می‌شود و به عکس، اتیان مستحبات، مرتبه او را ترقی می‌بخشد.

از حضرت عیسی علیه‌السلام س?ال شد: «من نجالس؟» یعنی: «با چه کس همنشین باشیم» فرمود: «من یذکّرکم الله ر?یته و یزید فی علمکم منطقه و یرغّبکم فی‌الاخرة عمله» یعنی: «با کسی همنشین باشید که دیدن او شما را به یاد خدا بیندازد، و سخن او بر علم و دانش شما بیفزاید، و عمل او شما را به آخرت ترغیب نموده و مایل سازد». اما مردم طالب کسی هستند که میان آن‌ها و محبوبشان دلاله باشد. چون طالب دنیا هستند که آن‌ها را به دنیایشان برساند

 

هفتم: بدان‌که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده‌ام، به برکت بیداری شب‌ها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به ذراری ارجمند رسول‌اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است.

هشتم: عمده نظر در دو مطلب است: یکی غذای حلال، دوم توجه در نماز و اصلاح آن. اگر این دو درست باشد باقی درست است. عمده همّ حقیر، اصلاح قلب است و ذکر «یا حیّ و یا قیوم» سحرگاه برای همین است.

نهم: بین‌الطلوعین را به چهار قسمت تقسیم کنید: یکی اذکار و تسبیح، دیگر ادعیه، سوم قرائت قرآن و بالاخره فکری در اعمال روز گذشته. اگر موفق به طاعتی بوده‌اید، شکری کنید؛ و اگر خدای نکرده ابتلا به معصیتی یافته‌اید، استغفار کنید.

دهم: دیگر آن‌که هر روز صدقه دهید، ولو به وجه مختصر. شب‌ها قدری در بی‌اعتباری دنیا و انقلاب آن فکر نمایید و ملاحظه کنید که دنیا با اهل دنیا چگونه سلوک می‌کند.

نخست موعظه پیر می‌فروش این بود/ که از معاشر ناجنس احتراز کنید

یازدهم: در مورد ذکر، در آغاز چند صلوات فرستاده و دل را حاضر کنید و بعد مشغول ذکر شوید.

دوازدهم: برای توفیق تهجد و گشایش در کار؛ هر صبح از تلاوت قرآن مجید مخصوصاً یس غفلت منما.

سیزدهم: حرارتی که بر اثر مصاحبت با مردان بد و شرور در مزاج آدمی پدید می‌آید، جز به وسیله سردی و برودت مصاحبت با نیکان و مردم صالح زایل نمی‌گردد.

چهاردهم: بزرگان خیلی بر احتراز از مجالست با منکرین تأکید دارند و گفته‌اند ضرری که یک وسوسه به وجود می‌آورد، در طول سال‌های دراز ممکن نیست بتوان آن را رفع کرد.

 

 

 


دوشنبه 93 فروردین 11 , ساعت 9:8 صبح

سلامتی و ظهور حضرت مهدی (عج) یه دونه یا مهدی بنویس
شاید این جمعه بیاید شاید . . . 
(مسجد جمکران)  


یکشنبه 93 فروردین 10 , ساعت 8:29 عصر

 

نماز، در آینه کلام رهبری

مقام معظم رهبریاز نظر مقام معظم رهبری جایگاه بلند پایه نماز هنوز برای بسیاری از مردم، حتی آنان که نماز را فریضه می‌دانند و به جای می‌آورند، بدرستی شناخته نیست.در کلام رهبر، نماز اولین قدم سلوک الی الله است.

 وظیفه آگاهان جوامع اسلامی برای ادای حق معرفت نماز

 مقام معظم رهبری درباره وظیفه آگاهان جامعه در قبال حق نماز می‌فرمایند:

اگر چه درباره نماز سخنان گزیده و پرمغز از ائمه معصومین علیهم السلام) و نیز از متفکران و صاحب نظران دینی، دلهای هدایت ویژه را روشن ساخته و به حقیقت و حکمت این فریضه بزرگ الهی آشنا کرده است، با این همه باید گفت؛ جایگاه بلند پایه نماز هنوز برای بسیاری از مردم، حتی آنان که نماز را فریضه می‌دانند و به جای می‌آورند، بدرستی شناخته نیست.

  بی شک آگاهان جوامع اسلامی در این باب وظیفه‌ای سنگین بر عهده دارند و جای آن است که همه روشهای تبیین و روشنگری برای ادای حق معرفت نماز به کار گرفته شود.

 نماز، اولین قدم سلوک الی الله

 رهبر انقلاب نماز را اولین قدم سلوک إلی الله دانسته تأکید می‌کنند:

 نماز، معبر اصلی برای سلوک انسان در راهی است که ادیان الهی در برابر آدمی نهاده‌اند تا بتوانند از آن به هدف و غایت اصلی حیات؛ یعنی رستگاری و خوشبختی دنیا و آخرت دست یابد.

 نماز، اولین قدم سلوک الی الله است ولی ظرفیت این عامل الهی به اندازه‌ای است که در اوج کمال بشری نیز می‌تواند بال پرواز انسان عرشی شود، تا آن جا که برترین انسان تاریخ؛ یعنی پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید:

  «نماز نور چشم من است» و در هنگام فرا رسیدن وقت نماز از م?ذن خود می‌خواهد که با سر دادن بانگ اذان، جان او را کامیاب و سرشار از راحت و امنیت سازد.

 نماز، یکی از عوامل مهم انضباط و انتظام اجتماعی

 ایشان برای نماز تأثیرات اجتماعی نیز قائلند و در اینباره می‌فرمایند:

 شاید بتوان گفت هیچ عامل عبادی دیگری اینگونه در همه مراحل تکامل معنوی انسان، برای او کارگشا و نیروبخش و پیش برنده نیست.

 نماز از آنجا که اولا سلامت و تعالی اخلاقی و معنوی به افراد جامعه می‌بخشد، و ثانیا از آن رو که با شکل و محتوای ویژه خود، نمازگذار را به انضباط می‌کشاند و از بیهودگی و ولنگاری نجات می‌دهد، بحق باید یکی از عوامل مهم انضباط و انتظام اجتماعی شناخته شود.

 شرایط تحقق فوائد نماز

آیت الله العظمی خامنه‌ای برای تحقق فوائد نماز شرایطی ذکر می‌کنند. ایشان معتقدند:

اگر نماز با حضور و از سر شوق و در هنگام فضیلت در میان مردم رواج پیدا کند، اینها دستاوردهای قطعی آن مردم خواهد بود. بدیهی است که نماز از سر کسالت و بی‌حضور یا خود نمایانه هیچ یک از این فوائد را نخواهد داشت.

 

 


جمعه 93 فروردین 8 , ساعت 10:26 صبح

 

 [تصویر:  86097393323353204678.gif]

 

 

 سلام بر زیباترین آیه نور، «إنّا أعطیناک الکوثر»!

 یا أحْمَد ! لَولاکَ لَما خَلَقْتُ الاَفْلاکَ وَ لَوْلا عَلیٌّ لَما خَلَقتُکَ ، وَ لَوْلا فاطِمةُ لَما خَلَقتکُما :

ای احمد! اگر تو نبودی افلاک را نمی آفریدم ،

و اگر علی نمی بود تو را نمی آفریدم ،
 و اگرفاطمه نبود شما دو تن را نمی آفریدم.

  فاطمه جان!

کسی که به تو تمسک جوید ،در بهشت همراه توست

و در آن زمان همه ی مردم دوست دارند در زمره ی فاطمیون باشند.

 

(پیامبر اکرم(ص)

 

 

  صلوات

??

کسی که بر پیامبر یک درود بفرستد خداوند بر او هزار درود می فرستد 

 کافی ،جلد 2 ،صفحه 492

 بیا ای آخرین نشانه ی بهار؛

 در پائیزِ آخر الزمان ...

السلام علیک یا أباصالح المهدی ادرکنی «عج»

 


پنج شنبه 93 فروردین 7 , ساعت 3:43 عصر

قرآن کریم می‌فرماید: دین‌داری بعضی از مردم، لقلقه زبان است، اصول دین در دل آنان رسوخ نکرده و حرفی است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ»[3] وقتی چنین باشد، مذبذب هستند؛ اگر دنیا به آنها رو کند، با خدا آشتی هستند و از او تشکر می‌کنند؛ اما اگر مصیبتی به آنها برسد، مردود می‌شوند و زمین می‌خورند: «وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ»[4]

ایمان حرفی که همان علم الیقین است، باید باشد، باید اجتهادی هم باشد، اما اکتفا به آن، می‌تواند منجر به سقوط شود؛ سقوطی که قرآن کریم از آن به عنوان «زیان دنیا و آخرت» و «زیان آشکار» یاد می‌کند. امّا اگر ایمان حرفی، کم کم در دل رسوخ کند، به عین الیقین و حقّ‌ الیقین مبدّل می‌گردد و می تواند انسان را به ملکوت اعلی و به حالات و مقامات والای عرفانی عروج دهد. رسیدن به این گونه مقام‌ها، راه‌هایی دارد که انشاء الله در آینده درباره آن صحبت می‌کنم، امّا یکی از آن راه‌کارها،  تفکّر و تعقّل است. اینکه در روایت فرموده‌اند: «تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ»[5] معنایش همین است که اگر انسان راجع به خدا فکر کند، کم کم به جایگاهی می‌رسد که خدا را می‌یابد. وقتی خدا را یافت، با اخلاص و از روی حقیقت می‌گوید: «همه جا محضر خداست، من در محضر خدا هستم، پس ادب حضور باید مراعات شود».

درک این مقام، الزاماً نیاز به سواد و تحصیلات ندارد؛ بلکه انسان با تفکر، تعقّل و تکرار روی تکرار، به جایی می‌رسد که ادب حضور را مراعات می‌کند و اگر دنیا را به او بدهند و بگویند یک گناه بکن، نمی‌کند.


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ