سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکیبایى دو گونه است : شکیبایى بر آنچه خوش نمى‏شمارى و شکیبایى از آنچه آن را دوست مى‏دارى . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 93 اردیبهشت 25 , ساعت 10:15 صبح

معرفى قرآن در احادیث

حـال ببینیم قرآن در احادیث چگونه معرفى شده است ؟

آیا حدیثى از معصوم به مارسیده است که قرآن را کتابى اسرارآمیز، معماگونه و حاوى فرمولهاى ریاضى و ازمقوله رمل و جفر معرفى کرده باشد؟پاسخ منفى است

در احـادیث نیز قرآن ، علم ،حکمت و نور خوانده شده است و اکیدا توصیه شده است که آن را چراغ عمل ومشعل حیاتمان قرار دهیم .

در نهج البلاغه آمده است : اللّه اللّه فى القرآن لا یسبقنکم بالعمل به غیرکم .

در کتاب شریف کافى از رسول اکرم (ص ) روایت شده است : القرآن هدى من الضلالة و تبیان من الـعـمـى و اسـتقالة من العثرة و نور من الظلمة و ضیا من الاجداث و عصمة من الهلکة و رشد من الغوایة و بیان من الفتن و بلاغ من الدنیا الى الاخرة وفیه کمال دینکم و ما عدل احد عن القرآن الا الى النار .

در کـتـاب فـقیه از امیرالمؤمنین در وصیتشان به فرزندش آمده است : و علیک بتلاوة القرآن و الـعـمـل به و لزوم فرائضه و شرایعه و حلاله و حرامه و امره و نهیه و التهجد به و تلاوته فى لیلک و نـهـارک فـانه عهد من اللّه تبارک و تعالى الى خلقه فهو واجب على کل مسلم ان ینظر کل یوم فى عـهـده و لـو خـمـسین ایه واعلم ان درجات الجنة على قدر آیات القرآن فاذا کان یوم القیمة یقال لقارى القرآن اقرا وارق فلا یکون فى الجنة بعد النبیین و الصدیقین ارفع درجة منه .

هـرگـز در بـیانات امامان و سیره عملى آنها مشاهده نشده است که قرآن را از این منظربنگرند و مـطالبى هرچند به صورت ضمنى و تلویحى در مورد تعداد حروف وکلمات قرآن و روابط ریاضى بـیـن آنـهـا بیان نموده باشند و لااقل سر نخى در این مقوله به دست داده باشند، تا ما با اطمینان خـاطر در این رشته وقت صرف کنیم ودلخوش باشیم که اگر تاکنون به نتیجه نرسیده ایم ، امید است که در آینده به نتائجى جالب دست یابیم .

از عـلـماى بزرگ ، حتى ریاضى دانانى نظیر: خواجه نصیر طوسى و شیخ بها نیز نقل نشده است که چنین سیر و سیاحتى را در قرآن نشان داده باشند.

نقد تفصیلى نظریه رشاد خلیفه

حال ببینیم آقایانى که معتقدند نظم محیرالعقولى در قرآن کشف کرده اند تا چه اندازه بر صوابند؟ .

گـفـتیم رشاد خلیفه در مورد حروف مقطعه ، به این نتیجه رسید که همواره معدل توارد و تکرار حروف مقطعه در سوره اى خاص بر معدل توارد و تکرار حروف دیگرتفوق دارد.

چـنـانکه در سوره ق حرف ق معدلى بالاتر از سایر حروف در این سوره و سایر سوره هاى قرآن دارد و یا حرف ن در سوره ن و القلم بزرگترین رقم نسبى را در 114 سوره قرآن دارد.

اگـر آمـارهـا بـا موارد نقض روبرو نمى شد، شاید ما هم با ایشان و سائر پیروان تئورى نظم ریاضى قرآن هم عقیده مى شدیم .

اما على رغم خواست قلبى ما و ایشان بااستثناهاى فراوانى روبرو مى شویم .

بـراى مـثـال تـعداد تکرار حرف ق در سوره هاى الشمس و القیامة و الفلق ، در حدى است که مـعـدل تـکـرار آن از معدل تکرار ق بیشتر مى شود و یا در مورد سوره طه با پنج استثنا مواجه مى شویم : سوره حج ، نور،فتح ، مجادله و توبه یا در مورد سوره یس نتیجه کاملا معکوس است ، یعنى یا وسین کمترین تکرار را به خود اختصاص داده اند.

نـیـز در مـورد حـرف ن مـى بـینیم تکرار آن در سوره حجر بیشتر از تکرار آن در سوره ن و القلم مى باشد.

ایـنجاست که آقاى رشاد خلیفه به توجیه روآورده و مطالبى به هم مى بافد که هیچ معقول به نظر نمى آید.

مـثـلا در مورد سوره یس و اینکه چرا نتیجه معکوس است ، مى گوید:چون یس بر خلاف بقیه حروف مقطعه برعکس ترتیب حروف الفبایى است ،پس نتیجه نیز باید معکوس و وارونه باشد.

یـا اگر معدل تکرار حرف ص در سوره اعراف از معدل تکرار آن در بعضى سوره ها، مثل سوره والـعـصر کمتر است بایدچهار حرف المص را که در اول سوره اعراف آمده است ، با هم در نظر بـگـیـریم ومعدل مجموعه این چهار حرف را با معدل مجموعه آنها در دیگر سوره هابسنجیم !!و یا بـراى پـاسـخ بـه استثنا سوره حجر مى گوید: سوره حجر با الر شروع شده است و ما باید همه سوره هایى را که با الر شروع مى شود در حکم یک سوره قرار دهیم .

و در مـورد اسـتثنا شدن پنج سوره فوق الذکر مى گوید:این پنج سوره مدنى هستند و چون سوره طه مکى است باید آن را با دیگر سوره هاى مکى مقایسه کنیم .

چـنانکه ملاحظه مى کنید ایشان خود را به آب و آتش مى زند تا به هر قیمت شده است ، جایى براى تئورى خود بگشاید در حالى که این استثناها خیلى زیادند وتوجیهات ایشان خیلى سخیف و بارد.

ترمیم یک تئورى باید به گونه اى مساعد باتفاهم عرفى باشد.

چـنـانـکـه در جمع سخنان متعدد فرد حکیم باید به گونه اى جمع نمائیم که عرف پسند باشد و اصطلاحا جمع تبرعى نباشد.

در حـالـى کـه جـمـع کردنهاى ایشان از یک نظم و تناسب منطقى و عرفى برخوردار نیست و هر استثنایى را با اسلوبى خاص جواب مى گوید.

بدون شک با این روش مى توان براى هر کتابى نظم ریاضى پیدا نمود!.

به قسمتهاى دیگرى از دعاوى ایشان مى پردازیم :.

1 ـ جمله بسم اللّه الرحمن الرحیم که اولین آیه قرآن است ، داراى نوزده حرف است .

تک تک کلمات این جمله به تعدادى قابل تقسیم بر عدد نوزده در قرآن به کاررفته است .

چـنـانکه در کل قرآن 114 مرتبه بسم آمده است .

تعداد کلمه اللّه 2698 مرتبه ، رحمن 57 مرتبه ، رحیم 114 مرتبه است که همه مضرب صحیح عدد نوزده مى باشند.

از ایـن چـهـار آمـار فقط رقم 57 صحیح است ، آن هم مشروط بر اینکه الرحمن را دربسم اللّه سـوره حـمـد به حساب آورده و در بقیه بسم اللّه هاى قرآن به حساب نیاوریم ، مگر آنکه متوسل به همان توجیهات بارده شویم .

بـراى مـثال ، براى آنکه آمار اللّه به نصاب مورد نظر برسد، باللّه و تاللّه و للّه و فاللّه را باید حساب بیاوریم ،اما اللهم را از حساب خارج کنیم .

و یـا کـلـمـه اسم در قرآن 22 مرتبه آمده است واگر منظور ایشان باسم باشد فقط هفت مرتبه تکرار شده است .

2 ـ سـوره نـاس کـه آخـریـن سـوره قرآن است تعداد حروف آن 114 حرف است که مضرب نوزده مى باشد.

نـمـى دانـیـم ایشان چگونه محاسبه کرده است ؟

ولى این سوره بدون احتساب بسم اللّه اول آن 80 حرف است و با احتساب بسم اللّه 99 حرف مى شود که در هیچ حالت مضرب 19 نیست .

3 ـ سوره علق مطابق شمارش کامپیوترى 285 حرف است یعنى 19*15.

بـاز کنترل کردیم با قرآنهاى به خط عثمان طه به این رقم نمى رسد و با قرآنهاى رسم الخط ایرانى از این رقم تجاوز مى کند.

4 ـ در هـریک از 29 سوره اى که در افتتاح آن حروف مقطعه آمده است ، مجموع تعداد آن حرف یا حروف دقیقا و بدون استثنا ضریب 19 مى باشد.

این ادعا نیز تمام نیست .

براى مثال حرف نون در سوره ن و القلم 131 مرتبه آمده است ، نه 133مرتبه تا مضرب 19 باشد.

یا در سوره طه مجموع این دو حرف 239 است نه 342 تامضرب 19 باشد.

جـالب است بدانید که ایشان با آنکه تاکید مى کند که همه جارسم الخط عثمان طه ملاک و معیار است ، سوره ن و القلم را در کتاب خود کلیشه کرده و آغاز آن را تحریف نموده است .

یـعنى به جاى آنکه حرف اول را به صورت ن بنویسد به صورت نون نوشته است تا یک نون اضافه بیاید و بعد یک نون دیگر از بسم اللّه آغاز سوره وام گرفته است و به این ترتیب کسرى نون را جبران نموده و به عدد 133 رسیده است .

در سـوره طـه نـیـز تا گرد را ها محسوب کرده است در حالى که همه مى دانند تا گردحقیقتا تا مـى باشد، هرچند به هنگام وقف به صورت ها تلفظ شود، یعنى کلمات :زینة ، خیفة ، سحرة ، صلوة ، قـیـمة ، کلمة ، بینة ، ساعة ، حیة ، محبة و امثال آنها مختوم به تا مى باشند، چنانکه با صداى تا تلفظ مى شوند.

ولـى تـنگى قافیه ایشان رامجبور کرده است ، این موارد را هم در شمارش دخالت دهد تا به نصاب لازم برسد.

5 ـ اگـر تعداد مواردى را که تک تک کلمات جمله بسم اللّه الرحمن الرحیم بعد ازتقسیم بر عدد 19 در قرآن به کار رفته است ، محاسبه کنیم باز هم به ضریب 19مى رسیم ، این موضوع نیز درست نیست ، چنانکه در بند اول گذشت .

6 ـ سـوره نـصـر کـه به قولى آخرین سوره مى باشد، درست داراى 19 کلمه مى باشداولین آیه این سوره نیز 19 حرف دارد.

نـمـى دانـیـم چگونه حساب کرده است که 19 کلمه شده است ، مگر آنکه کلمه نزدایشان اصطلاح خاصى باشد.

ایشان این سوره را در کتابش کلیشه نموده و زیرکلمات شماره گذارده است .

جمله و استغفره را یک کلمه حساب نموده با آنکه یک کلمه نبوده و حداقل سه کلمه است .

و الفتح را نیز یک کلمه حساب کرده است در حالیکه دو کلمه است .

اگر بگوید حروف را نباید جداگانه حساب کنیم مى پرسیم پس چرا فى را یک کلمه جداگانه حساب کرده است .

7 ـ بسم اللّه به همین صورت خاص 3 مرتبه در قرآن آمده است و اگر مجموع شماره آیات و شماره سوره ها را با تعداد تکرار بسم اللّه جمع کنیم به ضریب 19 مى رسیم .

مـنظور ایشان بسم اللّه در تمام قرآن نیست ، بلکه بسم اللهى که آیه اش شماره داشته باشد که فقط بسم اللّه سوره حمد و بسم اللّه در آیه 41 سوره هود و بسم اللّه آیه سى ام سوره نمل مى باشد.

ایـشان بعد از آنکه ارقام آیات و سوره ها را زیر هم نوشته و به ضریب 19 نرسیده است چاره اى دیگر انـدیـشـیـده و گـفـته است چون 3 تا بسم اللّه داریم عدد 3 را هم به حاصل جمع این ارقام اضافه مى کنیم ، تا به رقم 114 برسیم :.

Total=3+1+1+11+41+27+30=114=19*6

به گمان من بدترین مثالى که ایشان ارائه کرده است ، همین مثال است ..

زیرا به وضوح کار مونتاژسازى و وصله پینه اعداد در آن آشکار است .

8 ـ اگر ارقام مربوط به حروف مشترک در حروف مقطعه را حساب کنیم ، به ضریب 19 مى رسیم .

ایشان چنین جدولى ترسیم کرده است ..

سوره حروف مقطعه ه ط

س م

مریم - 175 - - -

طه ط ه 251 28 - -

شعرا ط

س م - 33 94 484

نمل ط

س - 27 94 -

قصص ط

س م - 19 102 460

944 290 107 426 جمع

1767=944+290+107+426=جمع کل

19*93=1767

چه مانعى داشت ایشان کلمه یس را هم به این مجموعه اضافه مى کرد؟

چون یس از طریق سین و یا با چهار سوره از مجموعه فوق اشتراک پیدا مى کند.

یا اگر عسق را که در آغاز سوره شورى آمده است ، در این جدول مى گنجاندیم ، از طریق عین و سین با سوره مریم و شعرا و نمل و قصص مشترک مى شد.

اگر بپرسید چه چیزى باعث شده است جدول ایشان حروف مقطعه خاصى را دارا باشد؟

پاسخ این اسـت کـه اگـر ایـشان به سلیقه خود و نه یک روش منطقى و ثابت ، عمل نمى کردبه نصاب لازم نمى رسید.

9 ـ در سـورهاى هفتم ، نوزدهم و سى و هشتم حرف ص در میان حروف مقطعه اشان مشترک اسـت و اگر تعداد ص را در این سوره ها حساب کرده با هم جمع کنیم ، به عدد 152 مى رسیم که مضرب 19 است .

ملاحظه کنید ایشان در سوره ق حرف قاف را بطور مستقل شمارش کرده و ضریب 19 شده است ، ولى چون در سوره صاد به نتیجه نرسیده است ، روش را تغییر داده و همه سوره هایى را که در آغاز ص دارند با هم حساب کرده است .

مـمـکـن اسـت ایـشـان بـگوید، قاف را چه مستقل و چه بطور مجموع حساب کنیم ، به ضریب 19 مى رسیم .

زیرا در سوره شورى هم قاف 133 مرتبه تکرار شده است که ضریب 19 است .

پس آنجا که تکرار دیده مى شود باید همه را با هم حساب کنیم ،مثل صاد یا قاف .

ولـى آنـجـا کـه مـنحصر به فرد است ، مثل حرف نون در سوره ن والقلم باید بطور جداگانه حساب کنیم .

باز مى بینیم این پاسخ کامل نیست زیرا در سوره مریم در میان حروف مقطعه کاف راداریم که در جاى دیگر نداریم و اگر تعداد آن را بطور مستقل در نظر بگیریم ، به نصاب لازم نمى رسد.

بـه هـر حـال چـنانکه بارها یادآور شدیم ، ایشان رویه واحدى را در شمارشها اتخاذنمى کند و فقط درصدد جور کردن نصاب لازم است .

دکـتـر مـحـمـد حـسـن هـیتو، یکى از نقادان اعجاز عددى قرآن در کتاب المعجزة القرانیة مـى گـوید: از اولین کسانى که تئورى رشاد خلیفه را نقد نمود استاد حسین ناجى محمد در کتابش موسوم به التسعة عشر ملکا مى باشد.

ایـشـان هـفـت جـمـله ابداع نموده که همه از 19 حرف تشکیل شده و هر کدام داراى 3 حرف لام مـى بـاشـدو مـجموع حروف این جمله ها نیز 133 است که مضرب 19 و مجموع لام ها در هرهفت جمله نیز 19 است .

سـپـس مـى گوید: آیا صرف این تناسبهاى عددى دلیلى برحقانیت مفاد این جمله ها است ؟

1 ـ لا بعث و لا حساب و لا جهنم .

2 ـ لا صراط و لا جنة و لا نعیم .

3 ـ مهندس الکون الرب ابلیس .

4 ـ البهائیة هى الدین الحق .

5 ـ بهااللّه آخر الانبیا.

6 ـ الجنة و النار اکذوبتان .

7 ـ رقم تسعة عشر رمز لابلیس .

نقد کتاب المعجزة

یکى دیگر از رهروان راه آقاى رشاد خلیفه ، آقاى مهندس عدنان رفاعى مى باشد.

ایشان نیز با تهیه آمارهایى از کلمات قرآن کتابى تالیف کرده اند به نام المعجزة .

به بخشى از مطالب آن توجه فرمائید.

کلمه یوم به صورت مفرد 365 مرتبه در قرآن آمده است .

کلمه شهر به صورت مفرد 12 مرتبه در قرآن آمده است .

کلمه جهنم در قرآن 77 بار و کلمه جنات و مشتقات آن نیز 77 مرتبه تکرار شده است .

کلمه رجل و کلمه امراة هر کدام 24 مرتبه .

کلمه الحیاة و کلمه الموت با مشتقات آنها هر کدام 145 مرتبه .

کلمه الملائکة و کلمه الشیطان هر کدام 68 مرتبه .

کلمه الملائکة و مشتقات آن 88 مرتبه کلمه الشیطان و مشتقات آن نیز 88 مرتبه .

کلمه یفسد و مشتقات آن نظیر کلمه ینفع و مشتقات آن هر کدام 50 مرتبه .

کلمه الرغبة و مشتقات آن با کلمه الرهبة و مشتقات آن هر کدام 8 مرتبه .

کلمه مصیبة و مشتقات آن با کلمه الشکر و مشتقات آن هر کدام 75 مرتبه .

کلمه شک و کلمه ظن هر کدام 15 مرتبه .

کلمه هلک و مشتقات آن با کلمه نجاة و مشتقات آن هر کدام 66 مرتبه .

کلمه النور 24 مرتبه کلمه الظلم و مشتقات آن نیز 24 مرتبه .

کلمه الدنیا و کلمه الاخرة هرکدام 115 مرتبه .

کلمه ثقلت و مشتقات آن با کلمه خفت و مشتقات آن هر کدام 17 مرتبه .

کلمه العز و مشتقات آن با کلمه الذل و مشتقات آن هر کدام 21 مرتبه .

کلمه قبل و قبلک با کلمه بعد و بعدک هر کدام 149 مرتبه .

مجموع اقسمتم و اقسموا معادل تعداد اقسم یعنى 8 مرتبه .

کلمه قالوا معادل کلمه قل 332 مرتبه .

کلمه قلتم و اقول هر کدام 9 مرتبه .

کلمه تقولون و نقول هر کدام 11 مرتبه .

مجموع دو کلمه تقولوا و تقولون معادل کلمه قلنا یعنى 27 مرتبه .

کلمه البر 12 مرتبه که اگر با کلمه یبسا که هم معناى اوست جمع شود 13 مرتبه مى شود.

کلمه البحر نیز 32 مرتبه .

مجموع آنها 45:32+13 بنابراین 1345 خشکى و 3245 آب که این نسبت دقیقا باواقعیت خارجى هماهنگ است .

بسیارى از این آمارها در مقام محاسبه درست نیست و بر فرض صحت نیازمندتوجیهات و تکلفات فراوانى است .

مثلا ایشان براى آنکه در شمارش یوم به عدد365 برسد گفته است ، باید یوم را به صورت مفرد در نظر بگیریم .

زیـرا اگـر ایـام و یـومین را به حساب آوریم ، به عدد مطلوب نمى رسیم اما باز هم منظور ایشان تامین نمى شود.

زیـرا یـومـئذ و یـومـکـم و یومهم نیز باید از لیست ما خارج شونددر حالى که اینها هم مفردند.

اگـر مـنـظـور ایـشـان از مـفـرد این است که به یوم هیچ حرفى متصل نباشد، در آن صورت بـالـیـوم و لیوم و فالیوم را نیز باید از لیست خارج کنیم که آمار ما از 365 بسیار کمتر خواهد شد.

خلاصه ، ایشان براى نیل به عدد 365 از هیچ اسلوب منطقى پیروى نکرده اند و با این گزینش هاى تبرعى مى توان در اکثر واژگان کتب ، نظم ریاضى پیدا نمود.

ایـشـان در مـواردى کـه آمـارش بـه حد نصاب نمى رسد، به دنبال مشتقات آن واژه خاص رفته و مى کوشد با اضافه کردن مشتقات نصاب لازم را تهیه کند و این سؤال بى جواب مى ماند که چرا در بـعـضى موارد باید مشتقات را به حساب آوریم و دربعضى موارد فقط به آمار مفرد آن واژه بسنده کـنـیم ؟

و عجیبتر اینکه ایشان در بعضى واژه ها، مثل : جهنم و جنات مى گوید: در یکى به صورت مفرد و در دیگرى باضم مشتقات باید به مطلوب نایل شد.

در جاى دیگر ایشان واژه یفسد و مشتقات آن را شمارش مى کند و چون با تعدادواژه یصلح برابر نمى بیند، سراغ واژه ینفع مى رود.

در حـالى که براى آشنایان به زبان عربى واضح است که یفسد در مقابل یصلح مى باشد نه ینفع .

در دو واژه قبل و بعد وقتى ایشان به حد نصاب لازم نمى رسد، مى گوید: قبلک و بعدک را هم به لیست خود باید اضافه کنیم .

دیـگـر پـاسـخ این سؤال روشن نیست که چرا قبلکم یا قبلنا و یا قبلها را نباید منظور نمائیم ؟ .

کـلـمه قالوا و قل نیز دقیقا با هم برابر نیستند، یعنى قل 333 و قالوا 332 مرتبه در قرآن آمده است .

ایشان به جاى آنکه قلتم را با قلنا بسنجد، با اقول مقایسه کرده است .

نـیـز بـه جـاى آنـکـه تـقـولوا و تقولون را با نقول کنار هم قرار دهد، آن را با قلنا مقایسه کرده است .

از همه عجیب و غریبتر، محاسبه میزان آب و خشکى کره زمین است .

ایـشـان وقـتـى بر و بحر را با هم مقایسه کرده و به کسر مورد نظر دست پیدا نمى کند، به واژه یـبـسـا مـتـوسـل مى شود و مى گوید: اگر آن را نیز که مرادف بر مى باشد، منظور کـنیم تکرار واژه خشکى 13 و تکرار دریا 32 بوده و دو کسر 1345 و 3245 بدست مى آید که خیلى شگفت انگیز و از معجزات قرآن است .

باید به ایشان گفت : چگونه است که باید یبسا را که مرادف بر مى باشد، درشمارش دخالت دهیم ، ولى کلمه یم را که مرادف بحر است دخالت ندهیم ؟ .

وانگهى نسبت آب و خشکى کره زمین همیشه نسبت ثابتى نیست دو هزار سال پیش با امروز بسیار فرق داشته و هزار سال بعد نیز از میزان دریاها کاسته خواهدشد.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ