همه ادیان وسائلی برای نیل انسان ها به رستگاری در سطوح مختلف هستند و رستگاری دارای دو جنبه است، یک جنبه آن عبارت است از چیزی که انسان ها باید از آن ها رها و رستگار شوند و جنبه دیگر آن عبارت است از چیزی که انسان ها باید در آن رها و رستگار شوند.
رستگاری دینی همانند هر مکتبی ناظر به نیازها و آرزوهای انسانی و بیانگر آن هاست و انسان رستگار کسی است که نیازها و آرزوهایش برآورده شود.
رستگاری دینی ویژگی هایی دارد که عمده آن ها عبارتند از:
1ـ رستگاری دینی بر نیازهایی تمرکز دارد که یک فرهنگ آن را اساسی ترین نیاز می شمارد.
رستگاری دینی ناظر به ارضاء کلی، مطلق و گاه استعلایی نیازهای انسانی است که از جمله آن ها توجه به خدا و جاودانگی است.(1)
2ـ در قرآن مشتقات واژه (فلح) در آیات فراوانی به کار رفته است که راغب اصفهانی آن را به معنای شکافتن و بریدن، پیروزی و رسیدن به مطلوب معنا کرده و آن را به دو نوع دنیوی و اخروی تقسیم می کند.
فلاح و رستگاری دنیوی آن است که آدمی به سعادتی دست یابد که با آن زندگی دنیوی او پاکیزه و با نشاط گردد و حصول سعادت در دنیا به بقاء و پایداری، غنا و بی نیازی و عزت و سربلندی است، فلاح و رستگاری اخروی به چهار چیز حاصل می شود:
الف: بقاء و پایداری که در آن فناء و نابودی نباشد.
ب: غنا و بی نیازی که در آن فقر راه نیابد.
ج: عزّتی که ذلّت و خواری در آن نباشد.
د: دانشی که با جهل همراه نباشد.(2)
در حقیقت افراد پیروز و رستگار و خوشبخت موانع را از سر راه برمی دارند و راه خود را به سوی مقصد می شکافند و پیش می روند و این پیروزی خواه در بعد مادی باشد و خواه در بعد معنوی، و خواه دنیوی باشد و خواه اخروی.
پیروزی و رستگاری دنیوی در آن است که انسان آزاد، سربلند و عزیز و بی نیاز زندگی کند و رستگاری اخروی در آن است که آدمی در جوار رحمت الهی و در میان نعمت های جاودانه، در کنار مؤمنان و پروا پیشگان در کمال عزّت و سربلندی به زندگی جاودانه خود ادامه دهد.
از این رو در قرآن فرمود: «قد افلح المؤمنون؛(3) در حقیقت مؤمنان رستگارند و در تمام ابعاد به پیروزی و مقصود رسیده اند.»
در سوره آل عمران از آیه 102 تا 104 برخی از برنامه هایی که مؤمنان را به فلاح و رستگاری می رساند بیان فرموده است و آن ها عبارتند از:
الف: خودسازی و پروا پیشگی و با تقوا زیستن.
ب: مسلمان زیستن و مسلمان مردن.
ج: اتحاد و همبستگی بر محور اعتصام به حبل الهی.
د: تعهد اجتماعی و فراخوانی به خیر و نظارت همگانی و مبارزه با فساد.
در آیه 102 فرمود: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه حق تقاته و لاتموتن الّا و انتم مسلمون؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا آن گونه که حق پروا کردن از اوست، پروا کنید و زینهار جز مسلمان نمیرید.»
در این آیه دو برنامه را از اهل ایمان خواسته است.
1ـ طلب حق تقوا
از مؤمنان طلب می کند تقوای الهی را بلکه برترین تقوا را تحصیل کنند و فقط از خدا پروا داشته باشند زیرا برخی از جهنم پروا دارند. چنان چه فرمود: «فاتقوا النار التی و قودها الناس و الحجارة اعدّت للکافرین؛(4) از آتشی بترسید که هیزم آن بدن های مردم گنهکار و سنگ هاست و برای کافران آماده شده است. و برخی از فتنه پروا دارند چنان چه فرمود: «واتقوا فتنة لاتصیبنّ الذین ظلموا منکم خاصّه و اعلموا انّ اللّه شدید العقاب؛(5) از فتنه ای بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمی رسد بلکه همه را فرا خواهد گرفت و بدانید که خدا کیفر شدید دارد.» اما مهم تقوای الهی است زیرا تقوای الهی بهترین زاد و توشه انسان است: «و تزوّدوا فانّ خیر الزاد التقوی و اتقون یا اولی الالباب؛(6) زاد و توشه تهیه کنید که بهترین زاد و توشه پرهیزکاری است و از من بپرهیزید ای خردمندان.»
بر اساس این آیه مؤمنان به تقوا دعوت شدند که حق آن را رعایت کنند و حق تقوا را هر کس به اندازه توان خود به آن راه می یابد از این رو ابی بصیر می گوید: از امام صادق(ع) در مورد «اتقوا الله حق تقاته» پرسیدم آن حضرت فرمود: «یطاع فلایعصی و یذکر فلا ینسی و یشکر فلا یکفر»(7) حق تقوا آن است که آدمی پیوسته فرمان خدا را اطاعت کند و هیچ گاه او را نافرمانی و معصیت ننماید، همواره به یاد او باشد و او را فراموش نکند و در برابر نعمت های او شکرگزار باشد و نعمت او را کفران و ناسپاسی ننماید.
بر این اساس حق تقوای الهی همانا آخرین و عالی ترین درجه تقوا است که پرهیز از هرگونه گناه و عصیان و تعدی و انحراف از حق را شامل می شود و انسانی که از حق منحرف نشود خدا را اطاعت کرده و پیوسته به یاد اوست و نعمت او را سپاسگزار خواهد بود.
مصداق بارز دارندگان حق تقوا
گرچه همه مؤمنان دعوت به خودسازی و رعایت حق تقوا شده اند اما مصداق بارز دارندگان حق تقوا اهل بیت پیامبر(ص) می باشند چنان چه عبد خیر می گوید از علی بن ابیطالب(ع) درباره آیه مورد نظر پرسیدم، آن حضرت در جواب فرمود: «ما عمل بها غیر اهل بیت رسول اللّه (ص)، نحن ذکرنا اللّه فلا ننساه و نحن شکرناه فلن نفکر و نحن اطعناه فلم نعصه فلما نزلت هذه الآیة، قال الصحابة لانطیق ذلک فانزل اللّه تعالی فاتقوا اللّه ما استطعتتم؛(8) به این آیه جز اهل بیت پیامبر(ص) عمل نکردند، ما هستیم که خدا را همواره یاد می کنیم و او را فراموش نخواهیم کرد. ما سپاسگزار نعمت های او هستیم و هرگز ناسپاسی نمی کنیم و ما او را اطاعت می کنیم و معصیت و نافرمانی نمی نمائیم، این آیه وقتی نازل شد، صحابه و یاران پیامبر(ص) گفتند ما توان عمل به این آیه را نداریم که خداوند، آیه «فاتقوااللّه ما استطعتم»(9) را نازل فرموده است یعنی حق تقوا را به مقدار توانایی خود انجام دهید در این صورت آیه سوره تغابن آیه مورد بحث را مقیّد می کند.
2ـ سفارش به مسلمان مردن
در پایان آیه به مؤمنان هشدار می دهد که به هوش باشید. تنها اسلام آوردن کافی نیست، بلکه اسلام خود را تا واپسین ساعات عمر خود حفظ کنید و مراقب باشید جز با اسلام از دنیا بیرون نروید.
مراد از اسلام در آیه اسلام خالص و ناب است، اسلام خالص قرآنی آن است که انسان در عقیده و اخلاق و عمل، دین خالص و واجب را حفظ کند.
توضیح آن که اسلام به معنای فعل جارحه ای و جانحه ای و فعل قلبی و قالبی دارای مراتبی است که نازل ترین مرتبه آن، اعتراف و اقرار به توحید و معاد و نبوت است، آثار فقهی چون حرمت جان و مال، جواز نکاح و ازدواج، طهارت ظاهری و مانند آن بر این مرتبه از اسلام مترتب می شود. در این مرتبه ممکن است اسلام هنوز در دل و روح فرد مسلمان رسوخ نکرده باشد.
برترین مرتبه اسلام مقام تسلیم و انقیاد تام است و مقام تسلیم عبارت است از انقیاد و تسلیم محض سالک صالح در پیشگاه خداوند سبحان، انقطاع کامل از غیر خدا و چیزی جز یاد و مهر او را در دل قرار ندادن، در این آیه از مؤمنان می خواهد که برترین مرتبه اسلام را بدست آورده و تا پایان عمر آن را حفظ کنند.
درخواست مسلمان مردن توسط انبیاء
انبیاء الهی از خدای سبحان درخواست می کردند که مسلمان بمیرند و به فرزندان خود سفارش می کردند که مسلمان بمیرند، «و وصّی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنیّ انّ اللّه اصطفی لکم الدین فلاتموتن الّا و انتم مسلمون؛(10) و ابراهیم و یعقوب فرزندان خود را به این آیین وصیت کردند و هر کدام به فرزندان خویش گفتند، خدای سبحان این آیین پاک را برای شما برگزیده است و شما جز به آیین اسلام از دنیا نروید.
حضرت یوسف نیز از خدای سبحان درخواست می کند «و توفّنی مسلماً و الحقنی بالصالحین؛(11) مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق فرما.»
یعنی اسلام چنان در جان من عجین و ملکه شده باشد که فشار مرگ نتواند بر من اثر بگذارد و آن را از یادم ببرد.
راز تأکید بر مسلمان مردن
این که در قرآن از مؤمن می خواهد که وی مسلمان زندگی کند و مسلمان از دنیا برود سرّ و رازی دارد که توجه به آن سودمند است. اصل مرگ امری ضروری است که هر انسانی بدان محکوم است: «کل نفس ذائقة الموت»(12) از این رو قابل امر و نهی نیست اما به لحاظ قید و اختیاری آن ممکن است مورد امر و نهی قرار گیرد و گفته شود مسلمان بمیر و کافر نمیر.
و به عبارت دیگر: مرگ و حیات مانند اصل بودن و هستی از امور تکوینی اند و از این رو متعلق امر و نهی واقع نمی شوند، اما با داشتن قید اختیاری، می توان به اعتبار آن قید بدان امر یا از آن نهی کرد. در واقع چگونه مردن در اختیار انسان است و این چگونگی مورد امر و نهی خدای سبحان قرار می گیرد.
در توضیح مطلب توجه به دو نکته لازم است:
الف: زمان مرگ مجهول است هیچ کس نمی داند، در چه زمان و در چه زمین و یا زمینه فکری و اجتماعی می میرد، از این رو انسان همواره در همه شؤون و حالات باید مسلمان باشد تا از مرگ در حال غفلت و بدون اسلام مصون بماند.
انسانی که از خداوند می خواهد تا همه کردار و گفتارش در جهت الهی و برای خدا خالص باشد و اوقات و احوال او همواره در بندگی و طاعت مصروف گردد و از این خواسته منصرف نشود در هر حال که از دنیا برود مسلمان رخت بر می بندد.
ب: گوشزد کردن مرگ با این بیان که مبادا بی دین بمیرید، اشاره به ضرورت فراهم آوردن ایمان مستقر است، زیرا فشار مرگ چنان سخت، دردناک و غیر قابل تحمّل است که اگر ایمان کسی راسخ و ملک و مستقر نباشد فشار مرگ آن را از وی می گیرد. از این رو لازم است با اسلام به گونه ای وجودش عجین شود که فشار مرگ آن را از او نگیرد.
از این رو آن چه برای انسان مهم است مسلمان و با ایمان مردن است زیرا حشر انسان به همان صورتی است که مرده است و کسی که همه شؤون او تنها برای خداست، مسلمان زندگی می کند. مسلمان می میرد و مسلمان محشور می شود و هر انسان مسلمانی باید سعی کند تا در مرحله های زندگی و مرگ و حشر، مسلمان باشد تا از آثار مسلمانی یعنی رستگاری در دنیا و آخرت برخوردار گردد.
3ـ دعوت به اتحاد و همبستگی
در آیه 103 این سوره از مؤمنان می خواهد با اعتصام و چنگ زدن به حبل الهی به اتحاد روی آورده و از هرگونه تفرقه و پراکندگی پرهیز کرده و با آن مبارزه کنند. «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرّقوا واذکروا نعمة اللّه علیکم اذ کنتم اعداء فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً و کنتم علی شفاحفرة من النار فانقذکم منها کذلک یبیّن اللّه لکم آیاته لعلّکم تهتدون؛ همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را برخود یاد کنید. آن گاه که دشمنان یکدیگر بودید پس میان دل های شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید، و برکنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید، این گونه خداوند نشانه های خود را برای شما روش می کند. باشد که راه یابید.»
در این آیه امت مسلمان را دعوت به اتحاد و همبستگی و از تفرقه و پراکندگی نهی می کند و می فرماید: «امت مسلمان همگی با هماهنگی و انسجام به حبل الهی اعتصام کرده و چنگ بزنید و از تفرقه و پراکندگی دوری کنید.
مراد از حبل الهی
مراد از حبل الهی را برخی قرآن(13) و برخی اسلام(14) و برخی خاندان پیامبر و ائمه معصومین(ع)(15) (اهل بیت) و برخی عهد(16) الهی و برخی فرمان خدا و اطاعت او(17) و برخی اخلاص توحید الهی(18) دانسته اند، ولی می توان گفت: منظور از حبل الهی هرگونه وسیله ارتباط با خدای سبحان است، خواه آن وسیله ارتباط، قرآن باشد و خواه اسلام و خواه اهل بیت و خواه عهد الهی و خواه فرمان و اطاعت پروردگار و خواه اخلاص در توحید الهی.
نیاز به حبل الهی
تعبیر به حبل اللّه اشاره به این حقیقت است که انسان در شرایط عادی و بدون استفاده از راهنما در قعر درّه طبیعت و چاه تاریک غرائز سرکش و جهل و نادانی باقی خواهد ماند و برای نجات از این دره و برآمدن از این چاه، به وسیله نیازمند است و به عبارت دیگر: انسان برای صعود به حبل نیازمند است و برای مبتلا نشدن به دام دیگران تنها باید به حبل الهی تمسک پیدا کند.
در واقع انسان با فکر و اندیشه، راه تفکر در آفاق را برای آگاهی از اسرار جهان می پیماید و با غواصّی در اعماق وجود خود به جستجوی رازهای نهانی وجود خویش می پردازد و در این دو سیر به حبل نیازمند است و باید بداند که این دو راه هیچکدام پایانی ندارد، نه حکیمان با بلندپروازی به بلندای آن می رسند که نهایت راه باشد و نه عارفان با غوّاصی به پایان عمق راه می رسند. چنان چه علی(ع) فرمود: «لایدرکه بعدالهمم و لایناله غوص الفطن؛(19) نه همت های بلند او را می یابد و نه غوّاصان زیرک به آن می رسند.»
خداشناسی و آشنایی با آیات احکام و حکم همراه با عمل صالح سبب سیر صعودی آدمی است.
«الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه»(20) عقیده پاک به سوی او صعود می کند و عمل صالح آن را بالا می برد و مقصد آن نیز عزت الهی است که: «من کان یرید العزة فانّ العزة للّه جمیعاً؛(21) هر که خواهان عزّت است همه عزّت از آن خداست.» و کسی که خواهان عزّت است، باید وسیله آن یعنی عقاید پاک و عمل صالح را فراهم کند.
اعتصام جمعی که همان اتحاد و هماهنگی و انسجام بر محور ثقلین یعنی قرآن و عترت است، سبب می شود که همگان در برداشتن بار سنگین مسؤولیت، با نشاطی فزاینده مشارکت کنند و با قدرتی افزون تر رسالت الهی را به انجام برسانند و چون اعتصام به ثقلین از اهمیت خاصی برخوردار است همگان باید در پاسداری و بهره مندی از آن، از آن جهت که عروة الوثقای الهی است کوشا بوده و حافظ آن پیوند باشند.
نهی (لاتفرقوا) درباره کیفیت اعتصام است نه اصل آن، زیرا آیه خطاب به مؤمنان است که به خدا اعتصام دارند، اگر تک تک مسلمانان به حبل خدا معتصم باشند و با هم نباشند در کیفیت اعتصام یعنی اعتصام دسته جمعی و همگانی دچار تفرقه اند برای توضیح، هر فردی از افراد انسانی دارای دو حیثیت فردی و اجتماعی است. وی همانگونه که تکالیف فردی دارد. وظایفی اجتماعی نیز دارد. چه وجود استقلالی را برای جامعه بپذیریم و حیثیت اجتماعی را برای انسان فطری بدانیم یا وجود مستقل برای جامعه را نپذیریم و ضرورت و نیاز را عامل شکل گیری جامعه بدانیم، بهرحال آیه درباره حیثیت اجتماعی انسان است.
نعمت برادری
اتحاد و برادری نعمتی است که خدای سبحان به مسلمانان اعطاء کرده است، از این رو مسلمانان باید پیوسته به یاد آن نعمت بوده و همواره آن را حفظ کرده و به رایگان آن را از دست ندهند. از این رو فرمود: «واذکروا نعمة اللّه علیکم اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً؛(22) شما دیروز با هم دشمن بودید اما خدای سبحان امروز در سایه نعمت اسلام و ایمان دل های شما را به هم مربوط ساخت و دشمنان دیروز برادران امروز شدید.»
از این که خدای سبحان تألیف قلوب و پیوند دل ها را به خود نسبت داد اشاره به یک کار خارق العاده اجتماعی دارد که خدا آن را ایجاد کرده است زیرا اگر سابقه دشمنی پیشین عرب را در نظر بگیریم که آن ها با کینه های ریشه دار در طول سال های متمادی در دل های آن ها انباشته شده بود و همواره آتش جنگ و خون ریزی در بین آنان برافروخته بود روشن می شود که از راه عادی و معمولی نمی توان از آن ملت پراکنده و کینه توز ملتی واحد و متحد و برادر بسازند. پس باید کار خارق العاده ای صورت گیرد و این کار خارق العاده را خدا انجام می دهد، قرآن کریم در سوره انفال نیز تألیف قلوب را به خود نسبت داده است و فرموده است حتی با انفاق مال نمی توانید، انسان ها را به هم ارتباط دهید «لو انفقت ما فی الارض جمیعاً ما الّفت بین قلوبهم ولکنّ اللّه الّف بینهم انّه عزیز حکیم؛(23) اگر تمام آن چه در روی زمین است صرف می کردی که میان دل های آنان الفت دهی، نمی توانستی، ولی خداوند میان آن ها الفت ایجاد کرد او توانا و حکیم است.» زیرا دل در اختیار غیر خدا نیست و مطامع دنیوی نیز هرگز دل را آرام نمی کند.
گوستاو لوبون فرانسوی می نویسد: خصلت جنگ جویی در اعراب تا این حد ریشه دوانده بود که پیش از ظهور پیامبر اسلام تمام ریگستان عرب میدانی برای نورد و جنگ دائمی قرار گرفته بود و زمانی که قبول اسلام نموده و همگی تحت لوای توحید مجتمع گردیدند تمام قوای خود را متوجه به بیگانگان نمودند و همین خاصّه بوده است که سبب عمده پیشرفت و کامیابی آن ها گردید.(24)
اختلاف پرتگاه جهنم
خدای سبحان مسلمانان را از سقوط در آتش جنگ و آتش جهنم نجات داده است (و کنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها) شما در گذشته در لبه گودالی از آتش بودید که هر آن احتمال می رفت در آن سقوط کنید و همه چیز شما خاکستر گردد اما خداوند شما را نجات داد و از این پرتگاه به نقطه امن و امانی که همان نقطه برادری و محبت بود، رهنمون ساخت.
همان طور که اخراج از ظلمات به نور دو نوع است گاهی به صورت رفع است یعنی آدمی در حدّی از کمال ایمان قرار می گیرد که ظلمات را از خود دور می کند و به توفیق الهی از ظلمت گناه به نور اطاعت و بندگی در می آید و گاهی به صورت دفع است یعنی ایمان آن ها در حدّی است که به آلودگی و گناه آلوده نمی شوند و خدای سبحان توفیق آلوده نشدن به گناه را به آنان اعطا می کند.
آدمی برای این که دچار تفرقه نشود نیز باید با حفظ و توجه به عوامل وحدت و تمسّک به حبل الهی این توفیق را پیدا کند که دچار اختلاف و تفرقه نشود یعنی با دوری از حبّ دنیا و بغی و ستم، زمینه اختلاف را از بین ببرد و در صورت آلوده شدن به اختلاف باید عوامل اختلاف را با رجوع به قرآن و عترت شناسایی کرده و اختلاف را با توفیق الهی به اتحاد و همبستگی تبدیل کند.
منشأ اختلاف
قرآن کریم منشأ اختلاف را دو چیز می داند.
الف: بغی و ستم
آیه 213 سوره بقره می فرماید: «کان الناس
امة واحدة فبعث اللّه النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الّا الذین اوتوه من بعد ماجائتهم البیّنات بغیاً بینهم فهدی اللّه الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق، باذنه و اللّه یهدی من یشاء الی صراط مستقیم؛ مردم در آغاز یک دسته بودند و تضادی در میان آن ها وجود نداشت به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آن ها پیدا شد در این حال خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می کرد با آن ها نازل نمود تا در میان مردم در آن چه اختلاف داشته اند داوری نماید. افراد با ایمان در آن اختلاف نکردند تنها گروهی از کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند و نشانه های روشن به آن ها رسیده بود به خاطر انحراف از حق و ستم گری در آن اختلاف کردند خدای سبحان آن هایی را که ایمان آورده بودند به حقیقت آن چه را که مورد اختلاف بود به فرمان خودش رهبری نمود، اما افراد بی ایمان همچنان در گمراهی و اختلاف باقی ماندند و خدا هر کس را که بخواهد به راه راست هدایت می کند.»
در این آیه منشأ اختلاف ناپسند را بغی و ستم گری و انحراف از حق می داند.
ب: حبّ دنیا و دنیا دوستی
قرآن در سوره آل عمران فرمود: «و لقد صدقکم اللّه وعده اذتحسّونهم باذنه حتی اذا فشلتم و تنازعتم فی الامر و عصیتم من بعد ما اریکم ما تحبّون، منکم من یرید الدنیا و منکم من یریدالآخرة ثم صرفکم عنهم لیبتلیکم و لقد عفا عنکم و اللّه ذوفضل علی المؤمنین؛(25) خداوند وعده خود را به شما تحقق بخشید، در آن هنگام دشمنان را به فرمان او به قتل می رساندید و این پیروزی ادامه داشت تا این که سست شدید و در کار خود به نزاع پرداختید و بعد از آن که آن چه را دوست می داشتید به شما نشان داد، نافرمانی کردید بعضی از شما خواهان دنیا بودید و برخی خواهان آخرت، سپس خدای سبحان شما را از آنان منصرف ساخت و پیروزی شما به شکست انجامید تا شما را آزمایش کند و او شما را بخشید و خدای متعال نسبت به مؤمنان فضل و بخشش دارد.»
این آیه درباره جنگ احد است که مسلمانان در آغاز بر مشرکان پیروز شدند و این پیروزی ادامه داشت تا این که عدّه ای بر اثر حبّ دنیا به قصد جمع آوری غنائم موضع استراتژیک را در احد رها کرده و عدّه اندکی که مؤمنانه ایستادگی کردند در آن موضع ماندند و دشمن از این فرصت بهره برداری کرده و از همان موضع بر لشکر مؤمنان یورش برده و شکست را بر آنان تحمیل کرد و این شکست فقط نتیجه دنیا دوستی و نافرمانی از دستور پیامبر بود. بنابراین بر مسلمانان لازم است برای حفظ اتحاد و همبستگی از ستم و دنیا دوستی اجتناب کرده تا دچار اختلاف و تفرقه و پراکندگی نشوند.
هدایت، هدف از تبیین آیات
در پایان آیه قرآن می فرماید: «وکذلک یبیّن اللّه لکم آیاته لعلّکم تهتدون؛(26)خدای سبحان آیاتش را این چنین برای شما روشن می سازد تا هدایت شوید.»
از آن جایی که قرآن کتاب تقلیدی نیست و مطالب خود را برای فهم انسان تبیین می کند و راه را به او نشان می دهد و مسائل را برهانی می کند و آدمی را به اصول عقلی و تجربی ارشاد می نماید تا مطالب در جان های آن ها بنشیند از این رو سخن خود را در این آیه با دعوت بر اساس مشاهده و وجدان و تجربه ها بیان می کند و هدف این است که انسان ها با این مشاهده و تفکر در آن ها به راه درست و صراط مستقیم هدایت شوند و اتحاد و همبستگی را حفظ و از پراکندگی محفوظ بمانند زیرا نتیجه اتحاد ترقی و تکامل و پیشرفت و پی آمد تفرقه انحطاط و سقوط و عقب ماندگی و شکست است.
4ـ دعوت به خیر و مبارزه با فساد
به دنبال آیات پیشین که از دعوت به تقوا و خودسازی شروع می شود و سپس به دعوت به اتحاد و همبستگی می رسد در آیه (104) یک مسؤولیت اساسی را بر عهده مؤمنان می گذارد که رعایت آن موجب حفظ طهارت آحاد جامعه و اتحاد و همبستگی آن ها خواهد شد و آن دعوت به خیر و نظارت همگانی بر جامعه برای رعایت خوبی ها و ارزش ها و دور بودن از بدی ها و ضد ارزش هاست.
«ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون؛(27) باید از میان شما جمعی دعوت به خیر و نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آن ها همان رستگارانند.»
خدای سبحان پس از دعوت اهل ایمان به اعتصام به حبل الهی و نهی از تفرقه و پایه ریزی اجتماعی متحد بر اساس اعتقاد و ایمان از امت مسلمان می خواهد که در میان آنان کسانی باشند که مردم را به خیر دعوت کنند و با امر به معروف و نهی از منکر زمینه مشارکت آحاد اهل ایمان را برای پاسداری از ارزش های جامعه دینی که لازمه زندگی سعادت مندانه اجتماعی است مطرح می کند وحدت کلمه بر محور کلمه توحید بارزترین مصداق معروف و تفرقه و اختلاف بارزترین مصداق منکر است. از این رو انسان پس از کسب وارستگی باید به خیر دعوت کند.
رابطه دعوت به خیر با امر به معروف و نهی از منکر
دعوت به خیر از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر و از احکام بین المللی اسلام است ولی امر به معروف و نهی از منکر از برنامه های داخلی حوزه اسلامی است.
یعنی عدّه ای باید جامعه جهانی را به خیر دعوت کنند و در داخل حوزه اسلامی نیز با نظارت بر همگان از پیدایش فساد و آلودگی در ابعاد مختلف در جامعه جلوگیری کنند.
سرّ تقدیم دعوت به خیر
سرّ تقدیم دعوت به خیر به امر به معروف و نه از منکر آن است که دعوت به خیر دعوت به اسلام اما امر به معروف و نهی از منکر یعنی فرمان دادن به مسلمانان خطاکار برای انجام وظائف دینی و نهی از او از ارتکاب گناهان، امر به معروف و نهی از منکر حقیقتی است که در آن جدی بودن مطرح است از این رو با امر و فرمان مطرح می شود و لذا با تعلیم و تذکر و نصیحت و ارشاد و حتی دعوت به خیر تفاوت دارد.
اساس عزّت
عزّت و عظمت امت اسلامی در گرو امر به معروف و نهی از منکر است و ساختار جامعه نوپای اسلامی بر همین اصل عزت بخش استوار است.
امام باقر(ع) فرمود: «ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء، فریضة عظیمة تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلّ المکاسب و تردّالمظالم و تعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر؛(28) امر به معروف راه انبیاء و طریق صالحان است دو فریضه بزرگ الهی است که دیگر فرائض با آن ها برپا می شود و به وسیله این دو راه ها امن می گردد، و کسب و کار مردم حلال می شود، حقوق افراد تأمین می گردد و در سایه آن زمین ها آباد، از دشمنان انتقام گرفته می شود و در پرتو آن همه کارها روبراه می گردد.»
مراحل امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر از یک نظر دو مرحله دارد یکی مرحله فردی که هر کس موظف است به تنهایی ناظر اعمال دیگران باشد و دیگری مرحله دسته جمعی که امتی موظّفند برای پایان دادن به نابسامانی های اجتماع دست به دست هم دهند و با یکدیگر تشریک مساعی کنند.
قسمت اول وظیفه عموم مردم است و چون جنبه فردی دارد شعاع آن محدود به توانایی فرد است.
اما قسمت دوم چون جنبه دسته جمعی دارد شعاع قدرت آن وسیع است و طبعاً از شؤون حکومت اسلامی است و شکل آن واجب کفایی خواهد بود.
از منظر دیگر مراحل امر به معروف و نهی از منکر دارای پنج مرحله است:
الف: محدوده خویشتن یعنی خویشتن را باید با آراستن به خوبی ها و ارزش ها و زدودن از بدی ها و ضد ارزش ها از آتش جهنم حفظ کند.
«یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم؛(29) ای مؤمنان خود را حفظ کنید.»
ب: محدوده خانواده پس از حفظ خویشتن از آتش جهنم باید به خانواده پرداخت از این رو می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا قوا...و اهلیکم ناراً و قودها الناس و الحجارة؛(30) ای مؤمنان خانواده و خود را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگ ها هستند نگه دارید.»
ج: خویشان، خدای به پیامبر دستور می دهد «و انذر عشیرتک الاقربین؛ خویشاوندان نزدیک خود را انذار کن و هشدار بده.»
د:عموم مردم: که آیه مورد بحث از آن سخن می گوید.
هـ: قلمرو حکومت اسلامی، گاهی امر به معروف و نهی از منکر از وظائف حکومت اسلامی است و قلمرو اجرای آن نیز حکومت اسلامی است قرآن مجید می فرماید: «الّذین ان مکنّاهم فی الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر وللّه عاقبة الامور؛(31) کسانی که اگر در زمین به آنان قدرت بخشیدیم، نماز را برپا می کنند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و پایان کارها از آن خداست.»
نتیجه گیری
از مباحث این مقاله نتیجه گیری می شود که اگر جامعه ای بخواهد به رستگاری که گوهر دین داری و ایمان است نایل شود در مرحله اول افراد آن جامعه باید خود را با وصف تقوا بیاراید و با ایجاد تقوا در خویشتن بر خویشتن سلطه یافته و خود را در برابر انواع آلودگی های اخلاقی و دینی واکسینه نماید و مسلمان زندگی کرده و مسلمان بمیرد و در مرحله ثانی با اعتصام به حبل الهی به صورت جمعی و نه فردی اتحاد و همبستگی را تحصیل و حفظ نموده و از تفرقه و پراکندگی پرهیز کند و در مرحله سوم با دعوت همگان به خیر و انجام دو وظیفه بزرگ الهی یعنی امر به معروف و نهی از منکر و انجام مسؤولیت اجتماعی جامعه را از آلوده شدن به فساد حفظ کند در نتیجه جامعه ای که افراد آن با تقوا بوده و با هم همبستگی داشته باشند و مراقبت نموده تا فساد به جامعه راه نیابد آن جامعه رستگار شده و به سعادت و رشد و ترقی و تکامل نائل می شود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
رستگاران ماه مبارک
آموزه روزه
رمضان نام خدا
میهمانان ملکوت
معجزه قر ان
آمد رمضان
شب نیمه شعبان و پیامبر اعظم (ص)
نقش عمل در رستگاری انسان از دیدگاه امام خمینی(ره) بخش اول
شعبان
بهشتی که آدم (ع) در آن سکونت داشت کدام بهشت است؟
نقش ایمان در رستگاری انسان
باورمندی لازمه رستگاری انسان است
رد اعجاز اعدادی قران(5)
رد اعجاز اعداد درقران(4)
[همه عناوین(60)]